چهارشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۰

ندامت از احمدی نژاد

همیشه میگند که تاریخ بهترین معلم هست. من هم اینطوری تغییرش میدم که خیلی از اوقات شاید گذر زمان رو هم شاید بهترین معلم دونست. خیلی وقت ها بعدها که زمان زیادی از تصمیم خاصی میگذره و زمان کافی به کسی داده میشه تا خارج از ظرف احساس و زمان به وقایع پشت سرش نگاه کنه چه بسا که تصمیماتی به مراتب متفاوت تر بگیره.
اخیرا انگار هر چه قدر از فضای احساسی و کور بعد از انتخابات میگذره افراد بیشتری پی به واقعیات جامعه و اتفاقات دوسال پیش میبرند. این که احمدی نژاد و احمدینژادیسم که بود و چه بر سر این مملکت آورد. احمدی نژاد نه آن انسان ترسناک از لحاظ بنیادگرایی و تروریسم و افراطی گری و این چرت و چرت هایی است که از طرف مخالفین اش از انواع و اقسام دسته های مختلف گفته میشد و نه انسان عدالت محور و مبارز با فساد و ساده زیست. احمدی نژاد به معنی واقعی کلمه به نظرم تعریف واقعی یک انسان لمپن است. برای همین ممکن است در هر لحظه بنا به موقعیت در جایگاه هر کدام از این صفت ها ظاهر شود اما این خود احمدی نژاد نیست. او همه اینها هست و هم نیست.
این شخص برای همین سر هیچکدام از حرف ها و قول هایش تعهدی برای ماندن نمیبیند و نمیماند. آشکار شدن دروغ برایش ترسناک نیست و همچنانکه بارها نیز ثابت کرد که نمیترسد. تعهدی برای پاسخگویی نمیبیند و هیچگاه نیز در برابر هیچ کس پاسخگو نبود. برای او همه این حرف ها و قول ها کارکردی لحظه ای دارند برای عوامفریبی. ساده زیستی و کمک به اقشار پایین همه مواردی بود که تنها در ظاهر ادایش را در میاورد برای همین هم اصرار فراوانی دارد که خود در همه موارد به شخصه حضور داشته باشد. گواه این مطالب نیز همه طرح هایی است سطحی ولی با قابلیت ایجاد هیاهوی زیاد در کوتاه مدت (مهر رضا، وام ازدواج، وام اشتغال، یک میلیون برای هر بچه و … که همه بعد از مدتی به فراموشی گذاشته میشوند ولی ذهنیتی از انسانی خیر و به فکر قشر محروم را تداعی میکنند که البته تگ بزرگی از اسم ایشان به همه اینها چسبیده). هیاهو و بحران را چون اسمش را بر سر زبان ها بیاندازد را دوست دارد، و طبعا که چنین شخصی هیچگاه به عواقب این بحران ها و هزینه ها نخواهد اندیشید یا نخواهد نترسید. این چنین شخصی از هر نوع بحرانی فرار که نمیکند هیچ، با علاقه استقبال نیز میکند چون میداند که همه این دعواها در نهایت او را در چشم عده ای که همیشه دنبال دست های پشت پرده اند، او را مرکز توجهات خواهد ساخت ومظلوم و محبوب عده ای خواهد کرد. انسانی خودمحور که عالم و آدم را حول خود و کارهای خود میبیند.
این واقعیت ها را شاید تا حالا زیادی از مسولان دریافته اند و دنبال جمع کردن بی سر و صدای گاف ها و گند هایش هستند. اما نیک میدانند که با کسی طرفند که هیچ ابایی از هیچ پرده دری و فحاشی و زیر میز زدنی ندارد، این ها چیزهایی است که احمدی نژاد را احمدی نژاد کرده است. احمدی نژاد به نظر من تعهدی به هیچ تفکر یا عقیده ای ندارد و تنها از با نزدیکی به هر کدام نفع خود را جستجو میکند. برای همین نه ترسی از این دارد که کل روحانیت جلویش قرار بگیرند یا دانشجویان. اصولگرایان باشند یا اصلاح طلبان، ملی باشند یا مذهبی.
(البته داخل پرانتر، این فرق میکند با جریزه داشتن یا همان ت. داشتن. چون در زمان لازم به هر رنگی در میاید. هنوز فراموش نشده که چطور در سال 84 و در دوران شهرداری زیر علم ولایت پذیری خود را هلاک میکرد، بالطبع از چنین شخصی انتطار حداقل اینست که لااقل در جواب نامه در خواست با خواهش، با خاک کوچه یکی نکند).
احمدی نژاد در زمین خودش بازی میکند برای همین به موقع اش لازم باشد به هر کدام سواری میدهد به نیت اینکه سواری بگیرد و در زمانش بی رحمانه پشت پا به همه اینها خواهد زد. برای همین کوچکترین مشکلات را به بحران هایی عظیم تبدیل میکند و باکی از هزینه های رفته بر مملکت را ندارد. دعوا بر سر وزیر باشد یا مشاور یا سر موارد جزیی تری چون نحوه عزل. از همه این موارد با هوشیاری تمام میتواند بحران هایی بزرگ بسازد؛ چون تنها بحران هست که مجال فرار را از زیر سوال رفتن برای بی عملی و بی برنامه گی هایش به وی اهدا میکند.
اما حالا بایستی سران قبیله کلاه را قاضی کنند تا بدانند هزینه پرداختی کودتای انتخاباتی ایشان آیا صرفه داشته است یا نه. دیر نباشد که مشتاقان جنابش نیز بدانند نشانی را اشتباه آمده اند و تو این قبر مرده ای نبود.