پنجشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۹۲

برای انتخابات

به نظر من ائتلاف بی معنی است
واقعیتش به نظرم تا الان هر دو کاندیدا عارف و روحانی هر دو میدانند که هیچ شانسی برای دور دوم انتخابات ندارند. حتی ائتلاف هم به نظر من راه چاره برای هیچ کدام نیست. (حتی اگر شرایط بخواهد کاملا منصفانه باشد در این صورت اولا فکر نکنم واقعا نتیجه ائتلاف در جایی مثل ایران واقعا اشتراک هر دو باشد و تا حد زیادی از رای ها هم به سوی کاندیداهای بعدی خواهد رفت و در نهایت جهشی که خیلی ها فکر میکنند ابدا رخ نخواهد داد) برای همین انگار در همین روزهای آخر به هر تلاشی اخلاقی و غیر اخلاقی متوسل شده اند تا بتوانند حمایت شخص خاتمی یا هاشمی رو برای حضورشان فراهم کنند. این روند تا امروز که موفق نبوده و ان شالله هم بعد از این نتواند موفق باشد. چون به نظرم حتی حمایت قاطع این دو هم جز دوباره به فنا دادن همه سرمایه ها در یک بازی از پیش باخته بیشتر نیست و چه بهتر که بار شکست هم دوباره توزیع نشود. 
شانسی برای هیچ کدام نمیبینم
منهای همه موارد اعم از هدایت و مهندسی آرا تا حد قابل قبولی و در موراد شدیدتر حتی  تقلب و دست کاری در آرا با فرض امروز -یه هفته مانده به انتخابات- که اصلا نیازی به چنین کارهایی نیست، و خیلی ساده با انتخابات در ایران که کلا سه هفته بیشتر نیست، کاملا مشخص هست که در طول ۸ سال و مخصوصا ۴ سال اخیرا که همه سازمان و تشکیلات اصلاحات و هر تشکیلات نزدیک ویران شده و هیچ راهی برای رساندن کاندیدایی با این اسم ها قطعا نیست آنهم در جامعه ایران که قطعا سهم زیادی هم برای رای حزبی نمیتوان متصور بود. شرایطی که مردم حتی برای زدن ستاد در خیلی جاها میترسند و تهدید میشوند و تهدیدها عملی هم میشود. احتمالا هم تا الان هر دوی کاندیداها کاملا با این مسئله که در طول این چهار سال سکوت کرده بودند کاملا آشنا شده اند. محدودیت های سفر و سخنرانی هم برای این دو کاملا همین را میگوید. در واقع کاملا روشن هست که آقای خامنه ای بار خودش را برای جای دیگری بسته و در این سفر جایی برای هیچ کدام از این دو نیست. 
با تبلیغ برای هیچکدام از این دو کاندید موافق نیستم 
به نظر من هم فرق بسیار زیادی بین روحانی و مثلا جیلی هست یا حتی قالیباف هست. اما واقعیت من امیدوار کردن کلی انسان رو برای بردن به یه بازی از پیش باخته را نمیفهمم و حتی بسیار مضر میدانم. حتی فارغ از این شرایط خودم را بگویم واقعیتش هیچ نوع سمپاتی خاصی نمیتوانم با کسی داشته باشم که ۴ سال پیش وقتی که زمان مشکلات بود و زمانی که میبایست هزینه داد، ترجیح داده تافته جدا بافته در کنار قدرت بایستد اما برای همه شما که اینچنین فکر نمیکنید آرزوی موفقیت میکنم :) 
این غش و ضعف های روی مثلا چند ثانیه از حرف های فلانی در تلویزیون رو هم از جنس همان چهار پاره هایی میدانم که هر از چندی خانوم هیلا صادقی یا ایکس و وای بیاید تقدیممان کند و در اینترنت هزاران بار لایک و اشتراک شود. مثل جمع دراویش که برای خودشان هو هو کنند و دل خودشان را خوش کنند
من حتی اصلا در فرض محال موافق نیستم که یکی از این دو پیروز انتخابات باشد
با فرض کاملا محالی که روحانی یا عارف ریس جمهور شوند. به نظر من هم مشکلات فعلی اصلا با ریس جمهور تغییر نخواهد کرد و به قول هاشمی تا آقای خامنه ای موافق نباشد هیچ کدام راه حلی نخواهند داشت. با وضعیت امروز ایران و با مین گذاری های وسیع جناب آقای دکتر احمدی نژاد در جای جای اقتصاد و روابط خارجی حتی بهتر میدانم که دوره فعلی دست کسی باشد که بتواند هماهنگی کاملی با رهبر داشته باشد (از لحاظ تیم) و در عین حال حداقلی از شعور -که یعنی جلیلی و حداد شامل نمیشوند- تا بتوانند وضعیت معیشتی را تا حدی بهتر کنند. این وضعیت در غیر انتخاب چنین فردی با وجود مجلس یکدست و اختیارات دیگر نهادها ابدا امکان پذیر نیست و در واقع بدتر میشود و بار همه مشکلات به ارث رسیده از احمدی نژاد هم کشور را قطعا به وضعیت بسیار بدتری میبرد. این وضعیت مثلا با کسی مثل هاشمی به این شدت نمیتوانست باشد چون قبل از رد صلاحیت هم تا حد زیادی هنوز نفوذی کمابیش در حاکمیت داشت و دارد. 
در واقع من اصلا در شرایط امروز به فکر سویسی شدن مملکتمان نیستم و تنها دغدغه ام میتواند جلوگیری از تبدیل شدن به عراق بعد از جنگ خلیج اول باشد. در واقع تا شرایط رفاه حداقلی برای مردم نباشد اصلا رویای هیچ نوع اصلاحی امکان پذیر نیست.
--
به نظرم هیچ اجماعی که روی احمدی نژاد ۸۴ صورت گرفته بود خوشبختانه روی جلیلی نیست و به نظر میرسد امروز هزینه چنین کاری بسیار بالاتر هم باشد. یعنی کاری که ۸ سال پیش سر قالیباف هفته آخر ناگهان بی کلاه بمونه امروز نمیبینم. برای همین از آن بابت نگرانی ندارم در واقع ابدا رای دادن رو هم مهم نیمبینم. نه رای دادن نه رای ندادن نه سفید یا سیاه یا هر حالتی رو. نه رای کم نظام را ساقط میکند نه زیادش مشروعیت میدهد. در واقع شرایط زیادی را که به کسی رای ندهم را قالیباف  دارد که ابدا لازم به شمردن نیست، اما فعلا رای بالایی را دارد و شانس زیادی که همین راه را ادامه بدهد. من تنها در شرایطی به قالیباف رای میدهم که دردور اول اجماعی از طرف گروهای نزدیک اقلیت را داشته باشد یا در هفته مانده بخواهد چنین کاری بکند، یعنی لاقل ببینم حاضر خواهد بود تعهداتی حتی خیلی کوچک در عمل بدهد که مرا به تقسیم قدرت بعد از ریاست جمهوری اش امیدوار کند. در غیر اینصورت آنرا نیز بی معنی میدانم چون به هر حال به دور دوم خواهد رفت و وقتی از قبل چنین اتلافی باهاش صورت نگرفته باشد در واقع هیچ امتیازی هم برای من اقلیت نخواهد داشت. به شخصه با وضعیت امروز، فکر کنم هم به دور دوم کشیده خواهد شد و قالیباف یکی از دو طرف انتخابات. اگر طرف بعدی جلیلی باشد-که بعید اما محتمل هست- در آنصورت حتما به قالیباف رای خواهم داد. 

یکشنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۹۲

عنوان ندارد

هر بار که از ایران میام کلی هم اسکناس و پول خورد تومن همرام هست. هر بار هم که میخوام برگردم کلی غصه ام میشه وقتی میفهمم که چقدر ارزشش کم شده. هر بار موقع برگشتن عکس های روی اسکناس ها انگار دارند میخندند به سادگی من. این بار که اومدم کیفم و جیبم رو خالی کردم دیدم باز کلی با خودم تومن آوردم. گفتم ببرم چال کنم تو یکی از این گلدون های تو خونه ام که دیگه نبینمشون. یه گلدون گل رزی هم که دارم که تو دو هفته ای که ایران بودم هیشکی آب نداده بود بهش. پر خار شده و زرد ساقه هاش هم کلفت تر شدند. نمیدونم اینطوری قیافه گرفته یا کلا داره تلاش میکنه جهش بده خودشو بشه کاکتوس. همون ورودم به خونه دیدم برگاش همه شون خم شدند، انگار که بخواد بی محلی کنه یا اینکه بگه کلا به ریشه ام هم نیستی که اومدی خونه. با انگشتام یه خورده از خاکشو جابهجا کردم دسته پول ها رو لوله کردم فرو کردم تو جای خالی که باز شده بود تو خاک. خاک ها رو برگردوندم سرجاش. 
فردا صبحش که بیدار شدم دیدم گله کلی شاداب تر شده و چند تا غنچه هم در آورده. خارهاش همه ریختند. داره دوباره گل رز میشه. نمیدونم چی تو یه لیوان آبی بود که بهش دادم. فکر کردم شاید خواسته بگه یه قدم هم که توبیای من صد قدم میام جلوتر. عصرش که با مامانم صحبت میکردم بهش گفتم که تا دیروز که کسی به گله آب نداده بود داشت زرد میشد امروز اما کلی فرق کرده. قضیه اسکناس ها رو نگفتم که دفن کردم تو گلدون. مامانم هم تعجب کرده اما خوشحال میگه که خوب همینطوری آب بده بهشون کود هم بده الان فصل اش هست که همش گل داشته باشه. میگه اگه جاش تنگه گلدونشو عوض کنم. بهش نگفتم که جاشو بزرگ نکردم که هیچی تازه دیروز کلی هم اسکناس تومن چال کردم توش ولی به نظر نمیرسه که گله ناراضی باشه. لاقل امروز نیست. 
تلویزیون تو خونه بازه صداش میاد مامانم از اونور خوشحال میگه که انگار هاشمی هم ثبت نام کرده انتخابات میگم رد میشه خوشحال نباش. چیزی نمیگه. گوشی رو گذاشتم برگشتم گل رز رو دوباره ببینم میبینم دوباره برگاش خم شدند غنچه هاش هم ریختند. خاکش هنوز خیسه اما دوباره رفتم آب آوردم ریختم گفتم شاید غنچه های جدید آب زیادتری میخواستند من باز بیتوجهی کردم. چند روز دیگه میگذره اما گله همینطور داره خشک میشه. 
دیگه آب دادن به گل فکر کنم بیفایده شده. هر چقدر من آب میدم از اونور داره به سمت خشک شدن شیرجه میزنه. ولش کردم دیگه آب نمیدم. خوابیدم رو کاناپه دارم خبر چک میکنم میبینم که هاشمی هم رد صلاحیت شده خوشجال از پیش بینی ام برداشتم به مامانم زمگ زدم که دیدی گفتم رد میشه. انگار که بخواد عوض کنه بحث رو میگه گل رز چطوره؟ میگم انگار فایده نداره داره خشک میشه همزمان هم خم میشم بالکن رو نگاه کنم میبینم دوباره گله سبز شده برگاش چند تا هم غنچه دوباره. عصبانی میگم نه انگار دوباره حالش بهتر شده. من نمیدونستم گل های رز اینقدر روند تغییر سریعی دارند. شاید برای همین هست که ولنتاین گل رز میدند. احتمالا سارکستیک هست قضیه. 
داشتم به گل فکر میکردم که یاد اسکناس ها افتادم که خاکشون کردم. یه لحظه به ذهنم رسید برم سایت ارز رو چک کنم میبینم آره دوباره تومن رفته بالا. نمیدونم اسکناس تومن رو دقیقا از چی میسازند که این خاصیت رو داره. حالا گلدون گل رز من به تغییرات و نوسانات دلار واکنش میده. صبح به صبح که بیدار میشم رو بالکن گل رو تماشا میکنم ببینم امروز وضعیت تومن چطوره. همینطوری که بهش نگاه میکنم مثل گزارشگرهای هواشناسی داره گزارش نوسانات رو با میزان شادابی اش اعلام میکنه و مروری میکنه بر هفته هایی که قراره بیاد. 

چهارشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۹۱

درباره انقلاب ایران و مصر و جنبش سبز از مصاحبه ژیژک با الجزیره

قسمتی از مصاحبه اسلاوی ژیژک با الجزیره در مورد انقلاب مصر که به تفاوت هاش با انفلاب ایران اشاراه میکنه و حوادث بعد از انتخابات ۸۸

مجری : من میخوام یه ایمیل از بیننده ها مون براتون بخونم بعد شما نطراتتون رو بگید من فکر کنم به هم مربوطند. آرش حکیم نیا نوشته که در مقاله اخیرشون آقای دکتر ژیژک این جمله رو از مایو نقل میکنه که: «شورش بزرگی در بهشت هست. این موقعیتی عالی است!» این رو میتونید بیشتر توضیح بدهید؟ 

بله! قطعا من هیچگاه آشوب و هرج و مرج رو ستایش نکردم. من چند بار در چنین موقعیت هایی بودم و میدونم چقدر خطرناک هست. اما بگذارید روراست باشیم بدون این لحظات باز، لحظاتی که نمیدونیم کی در قدرت هست یعنی منظروم آشوب در این معنی است. موقعیت هایی اینچنینی که من دوست دارم. متاسفم برای این مثال سمبلیک اما من خیلی این استعاره رو دوست دارم. میدونید مثلا در کارتون تام و جری که بعضی وقتها صجنه هایی دارید که گربه داره راه میره بعد یه لحظه از روی پرتگاه رد میشه و هیچی زیر پاش نیست اما هنوز نیافتاده وقتی زیر پاشو نگاه میکنه و میبینه که زمینی زیر پاش نیست سقوط میکنه! اونهایی که در قدرتند بایستی خودشون رو در چنین لحظه هایی پیدا کنند برای اینکه سقوط کنند. اینجاست که ما باید مبارک رو هل بدیم. یعنی بالای پرتگاه باشه و هیچی زیر پاش نباشه که روش وایسته. 
اما در رابطه با همین بحث، من منظورم از آشوب چی هست. ببینید حتی در ایران، که شما دیدید که یه قیام مردمی اتفاق افتاد و حالا چه اتفاقاتی افتاد. آخرین اعتراضات در انتخابات موسوی و بزرگترین تظاهراتی که اونجا اتفاق افتاد . چرا اتفاقات مصر رو از اونجا نخونیم؟ با بزرگترین تظاهرات در ایران بعد از اینکه آرای موسوی در انتخابات دزدیده شد. شما میبینید که حتی در ایران دعوا هنوز تمام نشده. تندروها هنوز خیلی ساده بگیم نتونستند برنده باشند. مردم هنوز دنبال آزادی هستند و .. یا به عبارت دیگر به عقب تر برگردیم انقلاب خمینی فقط به صورت ساده پیروزی بنیادگرایی اسلامی نبود .پتانسیل یه حرکت اصیل دموکراتیک درش بود. نکته دوم یه تفاوت خیلی بزرگ هست که من با طارق دوباره موافق هستم بین ایران و مصر. در ایران چارچوب تفسیر اساسی که انقلاب خودش رو شناخت به این صورت بود که خمینی به عنوان یه رهبر بلامنازع و انقلاب و همچنانچه دیگر گروها مثل چپ ها مارکسیست ها هم بودند که تلاش داشتند خودشون رو داخل انقلاب قالب کنند. در مصر عکس این قضیه هست. من دو روز پیش دیدم یه مصاحبه در تلویزیون با یکی از اعضای اخوان المسلمین. این اون بود که مجبور بود با زبان دموکراسی ، حقوق بشر و کرامت انسانی و و و.. صحبت کنه
یا مثلا در مورد این ترس اسراییل که حالا اخوان مسلیمن قدرت رو در دست میگیره و .... اونها در واقع باید از چیز دیگری بترسند. چیزی که الان به شدت مایوس کننده است در مورد شرایط اخیر در اسراییل که حتی چطور ایالات متحده هم فشار میاره تا شهرک سازی ها رو در کرانه باختری متوقف کنند ... 
ده سال پیش من اسراییل بودم و همه رفقای لیبرال من به من میگفتند که بله ما در کرانه باختری ناعدالتی انجام دادیم اما خوب ما تروریست ها و بمب و حملات اونا رو همیشه داریم و الان زمانی نیست که مذاکره کنیم. بگذارید اول فلسطینی ها حملات رو متوقف کنند. اما شما حالا رو ببینید. اونا متوقف کردند نه فقط در کرانه باختری. الان در غرب بیشتر از ۵ سال هست که هیچ خبری از چیزی که ترور میگند نیست. اما اتفاقی که داره میافته اینه که زمین های بیشتری از فلسطینی ها دزدیده میشه حتی با سرعت بیشتری. شما میتونید حتی تصور کنید چه پیام ناامید کننده ای این میتونه داشته باشه؟ این مثل اینکه که اسراییل بخوادپبام بده به فلسیطنی ها که متاسفیم اما ترور بهتر از صلح هست

ویدیو: از دقیقه ۲۰ به بعد: