جمعه، دی ۱۰، ۱۳۸۹

حذف تبلیغات از تابناک

سایت‌های خبری ایرانی همه شون پر از تبلیغات فلش هستند که همین یه مسله میشه برای باز کردنشون. یعنی به محض اینکه دو سه صفحه باز کنی کارکرد سی‌پی‌یو میچسبه به ۱۰۰ در صد. برای همین خیلی وقت‌ها من مجبور میشم قبل از اینکه مرورگر کلا کرش کنه برم افزونه فلش رو غیرفعال کنم که خوب این هم هر بار زیاد جالب نیست. بعد امروز دیدم که این تابناک و ایضا عصرایران هر دوتاشون استایل خیلی مشابهی دارند که به راحتی میشه این آگهی ها رو از صفحه حذف کرد. برای همین با چند خط استایل ساده میشه برداشت از صفحه. فقط کافیه مثل نصب یه یوزر استایل تو کروم یا فایرفاکس این استایل رو اضافه کنید. 
برای نصب اگه فایرفاکس یا کروم دارید فقط به این صفحه برید و نصب کنید. برای کروم بایستی install as a userscript رو کلیک کنید. به شدت در کارکرد سی‌پی‌یو تاثیر گذاره. مخصوصا اگه سیستمی تقریبا قدیمی داشته باشید. یا اگه تو لینوکس باشید که بسیار حیاتی است. (نمیدونم چرا اوبونتو به طور خاص برای محتوای فلش اینقدر پروسس میگیرد!)
برای عصر ایران هم میشه همین کار رو کرد. از اینجا. فقط برای عصر ایران در صفحات داخلی اگهی ها باز نمایش داده میشند. البته این هم راه دارد ولی خوب وقت بیشتری میخواهد :)
واقعا نمیدانم اینقدر اصرار این سایت ها روی آگهی فلش چیه؟ باز کردن هر صفحه کلی وقت میبرد. لااقل زحمت نمیکشند یه سر به این سایت های مشابه خارجی شون بزنند ببیند تعداد اگهی بایستی چند تا باشد و به چه صورتی.  والله

شنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۹

Google Web store

گوگل از دیروز سرویس وب استورش رو راه انداخته که در همین مدت کلی سرویس بهش اضافه شده، این سرویس ها که در برخی موارد همانند یک شرتکات هستند ولی در موارد بسیاری قابلیت های مفیدی رو اضافه میکنه. در ضمن گوگل بوک هم تغییرات خیلی بهتری با اضافه شدن گوگل ایبوک استور داشته که خواندن کتاب ها روی مرورگر بسیار آسانتر شده و به راحتی میتوان به بوک ریدرهای مختلف از جمله ریدرهای سونی، اپل (آیفون ، آی پد، آی پاد) و کلی تبلت آندوریدی مختلف منتقل کرد. در ضمن بین همه اینها نیز به صورت اتوماتیک سینک میشوند.


از جمله وب سرویس های قابل معرفی میتوان به سرویس های خبرگزاری ها ویا روزنامه های بزرگ اشاره کرد. وب سایت خیلی از این ها برای خواندن آنلاین زیاد بهینه نیستند (مخصوصا با حجم بسیار زیاد آگهی). اما با اضافه کردن این سرویسها میتوان به فرمتی بسیار بهتر اخبار رو دید. برای مثال نیویورک تایمز http://www.nytimes.com/chrome/ که یکی از بهترین نمونه هایی بود که من دیدم. البته قطعا سرویس های دیگر نیز در آینده اضافه خواهند شد.



جمعه، آبان ۰۷، ۱۳۸۹

شیوه علما برای امر بمعروف

یکی از دوستام اینجا انگلیسی درپیتی دارد٬ حالا نه اینکه بنده خودم چقدر روون بلدم صحبت کنم ها٬ کلا بعضی تلفظ هاش خیلی عجیب غریب میزنند. حالا منم به خاطر ادای دین به روح پرفتوح اجداد لاتین این مرز و بوم خواستم شیوه عالمان و ائمه رو در خصوص ایشان پیاده کنم. یکی از لغاتی که زیادی توی چشم میزد تلفظ همین integer خودمان بود که همچین انتیقر ادا میکنه که مطمنناٌ روح همه حافظان لغت لاتین رو به درد میاوره. منم امروز ازش میپرسم به نظرت تلفظ این لغت چی میتونه باشه بعد طبق پیش بینی همینطور غلیظ دوباره انتققر بیان میکنه٬ بعد منم که منتظر بودم سریع بهش میگم البته میشه از این دیکشنری آنلاین ویکی پدیا چک کردو سایتش رو باز کردم و فنوتیک "ج" رو مخصوصا نشونش میدم که میگه آره من مطمين بودم بعد که دید فایده ای نداره این بغل تلفظش رو هم میزنم که یه صدای پری واری هی تکرار میکنه اینتیجر٬ برگشتم و نگاهش میکنم ببینم متنبه شده و مثل پیرمرد داستان معهود پی به اشکالش برده که میگه آره دیگه درسته دیگه منم همین رو میگم. دیگه کم کم دارم نامید میشم که دوباره برمیگرده میگه آره من میدیدم تو اشتباه تلفظ میکردی ولی بهت نمیگفتم. همینجوری دستم رو تکرار هست و مثل یه جغد دارم تو چشاش دقت میکنم شاید بگیره کل قضیه رو٬ که باز برمیگرده میگه : ?you don't get offended if i correct you دیگه میبینم چاره ای نمونده٬ در حال فاتحه برای روح پیرمرد داستان امام حسن میگم نه بابا کلا راحت باش! 

شنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۹

افزونه برای کروم

یکی از مشکلات در اینجا همین تاریخ شمسی است. خیلی وقت ها دیگه حساب ماهها هم قاطی میشود! البته این بار که بروم ایران حتما بایستی یه تقویم یا سررسید برای خودم بیارم ولی خوب فعلا برای امسال که دیگر کفاف نمیدهد. خیلی وقت ها همین هم باعث سوتی ها و اشتباهات عظیمی میشود. چند روز قبل که داشتم برای کروم یه افزونه (همان اکستنشن) نصب میکردم فهمیدم که چقدر آسان است نوشتن این قبیل چیزها. برای همین امروز یه چیز ساده نوشتم برای کروم با استفاده از کد جاوایی که قبلترها در عنفوان جوانی نوشته بودم برای وبلاگ. چیز خیلی خلاصه و ساده ای است برای نشون دادن تقویم شمسی. برای تقویم قمری هم همین مشکل رو دارم ولی جایی کد آماده حالا به هر زبانی پیدا نکردم که اون رو هم نشون بده. ولی خوب اگه شما هم همین مشکل رو داشتید میتونید از اینجا بگیرید و نصب کنید. فکر کنم نصف بازدیدهای من از تابناک به خاطر همین مسئله چک کردن تاریخ هست که فکر کنم دیگه حل شه. البته شاید نمونه های فراوانی باشند ولی من پیدا نکردم که ساده باشند و شلوغ نباشند. این هم یه اسکرین شات ازش:)


یکشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۹

پیرمرد

دیروز دو تا از دوستامون که برای فرصت اینجا بودند برگشتند ایران. ما هم رفته بودیم فرودگاه بدرقه شون. اینا چون بارهاشون خیلی زیاد بود ما دنبال کسی بودیم که یه خورده اش رو بنویسیم برا یکی دیگه. برا همین تو صف داشتیم دنبال مسافرهایی با بارهای کمتر میگشتیم. یهو من چشمم خورد به یه پیرمردی که یه ساک کوچولو دستش بود. ظاهرا برای دیدن بچه هاش اومده بود. من برگشتم و یه سلام بهش کردم که بپرسم اگه بارش همینه یه خورده از بارها رو برا اون بنویسیم. پیرمرده هم انگار کلا هنوز تو فضای فرودگاه و خدافظی و این صحبتها بود. پیرمرده یهو برگشت و یه سلام دبش کرد و انگار که خیلی وقته میشناسیم همدیگه رو دست داد و فکر کنم کلا میخواست بغل مان هم بکند. که دید من جا خوردم! یه لحظه کلا به صمیمیت پیرمرده حسودیم شد. معلوم بود که کاملا هنوز در فضای خداحافظی است. الان از دیروز همه اش یاد پدربزرگم افتادم، کاش همونجا منم حسابی بغلش میکردم. بعد شروع میکردیم صحبت کردن باهاش. کلا پیرمردهای ما (یعنی ایران) با صفاترند، چشماشون و دیدشون بزرگتره، اصراری هم بر اینکه خودشون جوون نشون بدند ندارند، فرق دارند زیاد با پیرمردهای اینجا. کلا خیلی باحال ترند. خیلی وقت بود که دلم برا همه شون تنگ شده بود. گذشت 

چهارشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۹

منشور کورش

خوبه که این منشور کورش به خط میخی نوشته شده و گرنه به جای بازدید عمومی گذاشتن، خود این منشور هم به خاطر متن اش مصداق بارز جنگ نرم هست .
پ.ن: همین ها رو یکی به خط حاضر بنویسه، قاعدتا بایستی اوین بره نه موزه.

شنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۹

Tanzil Quran Navigator

در صفحه معرفی پروژه تنزل یکی از اهداف تشکیل رو ارایه متون قرانی با دقت بسیار بالا برای استفاده در وب سایت های و برنامه های دیگر ذکر شده است. در وب سایت در بخش دانلود این موسسه امکان دانلود متون با ترجمه های مختلف، با نگارش های مختلف و به فرمت های متنوعی وجود دارد. این پروژه تاکنون نرم افزارها و اپلیکیشن های متفاوتی رو برای کامپیوترهای شخصی، دستگاه های پرتابل شخصی و موبایل و ... ارایه کرده. لیستی از این برنامه ها در این آدرس آمده است.
اما چیزی که باعث نوشتن این پست شد، بیشتر قسمت آنلاین سایت بود که وب سایتی بسیار زیبا و کارآ در این زمینه است. شاید تاکنون نرم افزارهای بسیاری در این زمینه ارایه شده است، اما در نهایت خواندن از روی اکثر این نرم افزارها در نهایت آسان نیست، اما چیزی که شاید این وب سایت از نظر خودم بسیار متمایز اومد همین قابلیت نسخه آنلاین این پروژه و نهایت سادگی و آسانی استفاده بود. وب سایتی که امکانات بسیاری را در نهایت سادگی داراست (شکل 1) .

  شکل 1) نمایش به همراه ترجمه در کادر ثابت به هنگام پخش





در نسخه آنلاین، بخشی نیز برای انتخاب تلاوت با صدای قاری های مختلف وجود دارد که میتوان از قسمت "Recitation" انتخاب و پخش (play) کرد. در بخش ترجمه "Translation" نیز میتوان ترجمه های متفاوتی را به زبان های مختلف انتخاب کرد. در زمان نوشتن این متن، ترجمه های فارسی الهی قمشه ای، مکارم، فولادوند، آیتی و انصاریان قابل انتخاب هست. و سه گزینه برای نحوه نمایش ترجمه در هنگام خواندن پیوسته وجود دارد. Fixed Translation box برای نمایش ترجمه آیه جاری (که با کادری نمایش داده میشود)، Translate on mouse over برای نمایش ترجمه با بردن ماوس روی آیه مزبور و یا None ، بدون نمایش ترجمه همراه متن عربی (شکل 2).


شکل 2) بخش انتخاب آیه، انتخاب قاری و انتخاب ترجمه
در زیر همین قسمت تنظیمات دیگری برای نحوه نمایش متون، انتخاب نوع فونت و یا استایل نمایش و ابعاد قلم نمایش نیز وجود دارد (شکل 3).

شکل 3) انتخاب استایل نمایش و تنظیمات متن



پنجشنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۹

بالاخره "سران فتنه" یا "سید محمد خاتمی"

خبرگزاری فارس، چهارشنبه 10 شهریور 1389



واكنش مردم به حضور موسوي، كروبي و خاتمي و بطري‌هاي آب آشاميدني
خبرگزاري فارس: مردم در راهپيمايي روز قدس در تهران با شعار "مرگ بر منافق " از خاتمي، موسوي و كروبي استقبال كرده و آنان را از صفوف به هم فشرده خود بيرون كردند.

چهارشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۹

رنکینگ والیبال ایران

نشستیم توی لب، که بچه های اسپانیایی داشتند رنکینگ فوتبال رو چک میکردند، (بعد از جام جهانی دیگه فکر کنم به صورت ریل تایم دارند این کارو میکنند) بعد یکیشون به شوخی برگشته میگه راستی ایران رنکش کجاست؟ منم گفتم خب یه ورزش خاص که نمیتونه معیاری باشه، پیشنهاد دادم که رنک والیبال رو چک کن، خودم هم انتظار نداشتم که وقتی چک کردیم دیدم واقعا رنک والیبال مردان بزرگسال 18 و جوانان 3 دنیاست، و در کل در همه رنک های زنان و مردان بالاتر از اسپانیا، خیلی کیف کردم! وقتی هم که داشتند لیست رو هی اسکرول میکردند و دنبال اسپانیا میگشتند به زیر میز اشاره میکنم که اونجا رو ببین، اینام ام کلا آماده سر کار رفتن بدون گرفتن حرفم برگشتند زیر میز رو میبینند که از خنده من تازه متوجه شدند. بعد هم که فهمیدیم بسکتبال همزمان بازی داره با تونس، آخرای بازی بود که دیدیم ایران برد. همچنین رنک  دیگر افتخار آمیز ایران در فوتساله که 4 دنیاست. 
حالا فکر کنم نزدیک دو ماه هست که خبر مربوط به س ن گ س ا ر در ایران تیتر اول همه اخبار شده، واقعا دیگر حال آدم رو بهم میزنند با این تبلیغی که برای مملکت درست کردند، که اخیرا هم با حماقت یه عده دیگه توهین زشت به همسر ریس جمهور فرانسه، واقعا یا یه عده کلا موقع حرف زدن سر وته حرفشان حالیشان نیست یا اصلا به خاطر عقده یا هر چیز دیگری علاقمند به ایجاد چنین جوی علیه کشورند، اینکه دو ماه تمام تیتر تمام اخبار دنیا درباره کشور همین خبر باشد، ای کاش که اجرا نشود، و ای کاش به سرعت فیصله پیدا کند. واقعا ناراحت کننده است دیدن همه روزه این خبر. (ای کاش یه مرخصی بهش بدند، بعد هم عمدا کمک کنند بره بیرون، پافشاری رو حکمی که اصلا سندی هم ندارد در قران چه فایده ای دارد؟ چطور برای حفظ اصل نظام هر کاری میشود کرد برای حفظ چهره اسلام نمیشود؟)



سه‌شنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۹

مینیمم شعور!

چند وقت پیش زمان جام جهانی که داشتیم بازی هارو مستقیم میدیدیم، دوستم که کاناداست رو تو اسکایپ آنلاین دیدم، بعد باهاش شروع کردیم به احوالپرسی، که گفت اونم داره بازی رو میبینه، من هم فقط از رو شوخی و مثلا خوشمزه گی بهش گفتم که مگه شما فلان ساعت اختلاف زمانی ندارید، چطور داری مستقیم میبینی؟ ولی در عین ناباوری دیدم که داره توضیح میده که "آی کیو" اختلاف ساعت فلان است و بهمان و توضیحات راجع به اینکه اختلاف ناشی از چیست. من اینور کاملا مات مانده بودم، نمیدونستم واقعا الان چی بایستی بگم :ی، شوخی ای که جدی گرفته شده بود تنها چیزی که یادم افتاده بود مثال لاریجانی بود که یه زمانی بنده خدا گفته بود که یه مینیمم شعوری رو برای افراد بایستی قایل شد، چیزی که ازم داشت دریغ میشد.

الان هم داشتم تو این آمار بلاگر نگاه میکردم دیدم که یکی از پست های شوخی و طنز و بیربط n سال پیش راجع به مرحوم کردان، چند وقت پیش، کلی بازدید پیدا کرده، بعد نگاه کردم دیدم که یکی تو یکی از این سایت های بوکمارک لینک کرده و ملت دارند زیرش بحث میکنند و رفرنس و مرجع میارند برای اثباتش، خنده ام گرفت، چی میشه گفت؟ فکر کنم به جایی برسیم که بعد از هر جمله یا هر حرف و حتی شوخی ای حتما مثلا آقا شلدون یه "سارکزیم" هم اضافه کنیم، واقعا اینقدر یعنی مخاطب انسان را پایین تر میبیند؟ چرا آخه؟

پنجشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۸۹

ماه رمضان

از وقتی یادم میاد همیشه سحری ها تو خونمون بعد از خوردن سحری بابام سه تا دعای مخصوص سحر رو بلند میخوند و ما همه باهش میخوندیم، یعنی از وقتی که اصلا تلویزیون برنامه ای برای سحری نداشت (24 ساعته نشده بود) و تنها رادیو بود که وقت پخش دعاش نمیخورد به وقت ما، یه مفاتیح خیلی کوچولو هم داشتیم، برای همین حتما بایستی یک نفر میخوند و بقیه باهاش زمزمه میکردند ولی خوب بعدها هم همین قضیه ادامه پیدا کرد. همیشه این قسمت سحری برام خاطره انگیزترین قسمت ماه رمضان بوده، تقریبا دیگه همه تو خونه قسمت های زیادی از این سه دعا رو ازبر بودند ولی همه حتما جمع میشدیم که با بابام بخونیم، شاید هم همین ذوق بیدار شدن سحری ها و زودتر از یک سال زودتر از موعد روزه گرفتنمون رو باعث شد. هر سال حتما یه چند روزی رو بالاخره سحری ها رو در خونه بودیم، حتی پارسال، ولی امسال اولین سالی است که دیگه کل ماه رمضان رو باید اینجا تنهایی روزه بگیریم، احتمالا هم سحری ها رو هیچ وقت بیدار نشم، (طبق تجربه پارسال!). ولی همون دعا ها رو با کیفیت پایین که با موبایل ضبط شده رو دارم که از دیروز بارها گوش دادم. آدمیزاد چقدر خاطره خوب دارد و یادش نمی افتد تا برای مدتی از دست بدهد! سال بعد رو باید یه مدتی رو برنامه رو یه جوری بندازیم که مدتی رو در ایران باشیم، فکر کنم بهتر از عید.

چهارشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۹

پذیرش

چقدر میل های  برای راهنمایی برای پذیرش و سوالات مرتبط زیاد شده، کلا نمیدونم به این ترتیب این اساتید بنده خدا چقدر میل از جمعیت دریافت میکنند! فقط یه بار که یکی ازم خواسته بود که رزومه اش رو ببرم بدم به استاد مربوطه در دانشگاهمان، استاده وقتی رزومه رو دید، بدون اینکه منتظر توضیحی بمونه انگار داغ دلش تازه شده باشه و سر دلسش یهو واشد، با بغض میگفت که من میدونم کشورتون شرایطش خیلی بد شده و همه تون مجبورید و اینا ولی من لبم دیگه تعدا زیادی شون ایرانی اند و ...  برای اینکه باورم بشه هم که کلا در جریان آلام هموطنان هست داشت برام وقایع یکسال اخیر رو توضیح میداد قشنگ انگار داشت روضه میخوند برای ما، که روزی چقدر میل از ایران براش میاد برای پذیرش، بیرون اومدم از اتاقش قیافه اش که یادم میافته هم دلم میسوزه براش، پیرمرد قشنگ با چشماش زل زده بود و التماس میکرد، بغض اش هم گرفته بود صداش میلرزید، واقعا موندم چی کار کردند ملت با این پیرمرد. 

بعضی از عزیزان هم سریش اند حسابی، و بعد از پاسخ به میل یه زنجیرهای از میل ها و سوالها آغاز میشه، از گرفتن پذیرش و پیدا کردن استاد و نوشتن رزومه و تقاضای ویزا و گاها سوالاتی ماوراالطبیعه که عمدتا موضوعشون در خواست پیشگویی است، آخریش یکی بود که اصلا نمیشناختم کیه، که قشنگ رک و راست پرسیده بود که شانس اش چقدر هست؟ میخوام بهش بگم یک اسکن از کف دستتون بفرستید، پاسخ بدم.

شنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۹

کنکور و باقی قضایا

به نظرم هر چند یه مدتی هست که از پیک داوطلبان کنکور کارشناسی رد شده باشد اما هنوز که هنوز هست برای خیلی ها هنوز مانع و استرس خیلی بزرگی حساب میاد. امروز یکی از فامیل که امسال زمان کنکورش بود، اس ام اس زده بود که این هفته قراره نتایج رو بدند، معلوم هم هست که استرس زیادی هم داره، البته تا یه حد زیادی اش شاید طبیعی باشه، یاد دوران کنکور و انتظار خودمون افتادم و اینکه چقدر ما از این نوع امتحان ها تو عمرمون داشتیم و چقدر استرس همیشگی نتایج! فقط تنها فرقی که فکر کنم داشت همین بود که در مورد خود من شاید استرس مضاعفی از طرف خانواده هم نداشتم، مخصوصا بابام که خدای اینگونه موارد هست، یادم میاد زمانی که امتحان ورودی مدارس نمونه راهنمایی بود، امتحانی که به نوعی کشوری هست و با نتایج منطقه ای، خیلی راحت تر از همه برخورد میکرد تا جایی که تا حد زیادی استرس انتظار نتایج رو برام کم کنه، اون موقع چون نتایج این آزمون با تاخیر داده میشد، برای همین تا اون موقع که طبعا اواسط تابستون بود بچه ها منتظر نتایج میموندند تا بدونند بالاخره پذیرفته میشند یا اینکه بایستی برند مدارس دیگه ثبت نام کنند، بعد بابای من بسیار ریلکس بدون اینکه انگار امتحانی داده باشیم، خیلی راحت میگفت که بریم مدرسه فلان ثبت نام کنیم و انگار نه انگار که قرار نتایج مدارس تیزهوشان بیاد، خیلی آروم و منطقی، حالا با احتساب اینکه خودش هم احتمال زیادی میداد که قبول بشوم ولی طوری برخورد میکرد که انگار هیچ اتفاق مهمی نیست و اصلا یادش رفته.
حالا مقایسه میکنم با بچه هایی که از همان ابتدایی ثبت نام میشند تو این کنکورهای دوره ای که هر دو سه هفته ای در یک ازمون آزمایشی بایستی سطحشون سنجیده بشه، واقعا نمیدونم در اینصورت جایی برای بقیه مختصات این دوران باقی میمونه یا نه؟ فقط فکر کنید که مر دو هفته بایستی برای 12 سال باید آزمون بدید و منتظر تعیین سطحتون بمونید، واقعا شیوه بسیار مسغره و ابلهانه ای به نظرم میرسه که اگه همون دانش آموز رو تا پای کنکور تلف نکنه و کلا بی میل نکنه احتمالا فایده ای هم نخواهد داشت، البته کنکور آزمایشی برای وقتی که یک امتحان ملی برای دانشگاه هست، چیز بدی نیست اما اینکه از چه دورانی؟ از ابتدایی ؟ بچه در این سن فقط باید همه برنامه ریزی زندگی برای یه امتحانی باشه که قراره 12 سال دیگه بده که هیچ چیزش هم از الان معلوم نیست؟ 

شنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۹

آزمون تافل در ایران

به خاطر تحریم های جدیدی که مبادلات مالی با ایران رو سخت تر کرده، ETS هم برداشته آزمون تافل رو در ایران کنسل کرده. این آزمون برای کسایی است که بدنبال پذیرش از دانشگاه‌های خارج از کشور هستند برای تعیین سطح زبان انگلیسی. حالا کلی از بچه‌ها تو ایران به مشکل خوردند، و بایستی متحمل هزینه های بیشتری برای سفر به کشورهای دیگه بابت این آزمون شوند. برای همین یک صفحه اعتراض به لغو برگزاری آزمون ایجاد شده که اگه شما هم به مشکل میخورید بهتره برید و از اینجا امضا کنید. البته که این هم یه نمونه از تاثیرات مزخرف این تحریم‌ها است که مشخصا فقط مردم رو هدف میگیره!
ولی نکته ای که باعث شد بیام این پست رو بنویسم کامنت‌هایی بود که افراد همراه امضاهاشون گذاشتند. بشدت توصیه میشه از دست ندید و از اینجا این کامنت ها رو بخونید. من نمیدونم افرادی که این کامنت‌ها رو گذاشتند قاعدتا بایستی دانشجوهایی باشند که متقاضی امتحان هستند. فکر کنم مسولان آزمون اگه این کامنت ها رو بخونند یه تجدید نظری در روش سنجش آزمونشون بایستی انجام بدند‌، چند تا از این کامنت ها به این ترتیبه:
  • continuing the test
  • Oh,PLEASE!
  • Make it easy for people
  • please donot sanction people
  • continuing Tofel/Gre test in Iran
  • the people of iran are differ from the government!!!
  • plz
  • How can one think of not continuing these tests in Iran?!
  • please to continue toefl test in inran
البته این فقط یک بخشی از این کامنت‌هاست، 


Excerpt:
Educational Testing Service (ETS), has announced that they have temporarily canceled new applicant registration from Iran for TOEFL and GRE exams, due to new financial sanction.  Some students created a petition page. This is another example of how these kind of stupid sanctions finally will target people and affect their life. 

Enhanced by Zemanta

جمعه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۹

قسمت ویژه برای خانوم‌ها در پارکینگ



نوشته قسمت مخصوصی در پارکینگ. (رزرو برای شما خانوم‌ها)
البته واضح بود که بزرگترین و آسونترین مکان رو برای پارک برای خانوم‌ها در نظر گرفتند. به نظرم بسیار عالی اومد برای همین عکس‌اش رو گرفتم. البته چیزی هم که خود مسئول پارکینگ میگفت این بود که نزدیکترین مکان برای خروج در نظر گرفته شده برای در نظر گرفتن امنیت برای خانوم‌ها.

دوشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۹

ازدواج با مسلمان

چند وقتی بود که دوست ایتالیایی ام اینجا دایما ازم سوالاتی از مسلمونها میپرسید، مثلا یه بار میومد که قراره بغل کعبه بزرگترین ساختمان دنیا رو بسازند یا اینکه چرا اون نمیتونه بره تو کعبه؟ یا اینکه چرا مثلا من فقط یه بار میرم نماز، یا هر بار که میرفتم بیرون برمیگشتم میپرسید که رفتی نماز؟ منم خوب فکر میکردم که شاید براش جالب شده، تا اینکه چند روز پیش دیدم تو سلف نشسته با یه دختر محجبه تو سلف، تقریبا همه ماجراهای این  مدت برام روشن شد و فهمیدم که آره انگار این بار پای یه دختر در میونه! بعد فهمیدم که این بنده خدا بدجوری انگار خاطرخواه شده ولی خوب همانطور که میشد فهمید شرط دختر خانوم همین بحث همیشگی تشرف به اسلام بوده،  بعد دیگه کلا بیشتر بحث هامون تو همین جریان دور میزد. تا اینکه یه بارش گفت که من حتی یه بار هم دستش رو نگرفتمو همین رو هم با بغضی گفت که واقعا دلم براش سوخت. من هم یاد همین بحث عقد و ازدواج موقت افتادم، بهش پیشنهاد دادم که یه مبحثی داریم به اسم صیغه یا ازدواج موقت که شما اگه نظرت واقعا جدی برای آشنایی هست. بعد یه لینک هم براش فرستادم که بخونه که گفتم در اینصورت ضرورت اینکه قبلا مسلمان بشی رو نداره. حالا اینهم فرتی برداشت و همین لینک رو پست کرده به دختره، چند دقیقه نگذشته بود که دیدیم که پاسخ رو برامون خوند و اینکه کلا دختره هرچی در بضاعت اش بوده برامون نوشته که این عقیده شیعه است و اصلا چنین بحثی در سنت نداریم و اینکه ما ها چقدر دیدمون نسبت به ازدواج زشت و سطحی است. حالا اونروز هم که رفته بودیم فوتبال ببینیم همچین نگاه مسلمان در ملحدی به ما داشت که ترسیدم حتی توضیح بدم که بابا این کلا در شیعه هم ابدا مرسوم نیست.


دوشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۹

fast flip

سایت fast flip برای مرور سرخط اخبار و عناوین مجلات و پایگاه های مهم خبری 
تو این سایت میشه خبرها رو خیلی سریعتر براساس طبقه بندی های مختلف دید یا در سایت های اشتراک گذاری به اشتراک گذاشت. البته هنوز محصول آزمایشگاهی گوگل هست.


گشتی در برن


چند تصویر از باغ گل رز در برن




 


 


 

پنجشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۹

ایتالیا هم حذف شد


امروز صبح که رسیدیم تو آزمایشگاه دوستای ایتالیایی مون برداشته بودند پرچم ایتالیا رو پرینت گرفته بودند زده بودند رو مانیتورهای ما و از صبح شاد و شنگول بودند. عصر که ایتالیا بازی داشت من رفته بودم سر کلاس، بعد هم که همه مستحضر باید باشید، به فنا رفتند. برگشتم دیدم پرچم ها رو به قول خودشون ریسایکل کردند و دو تا رو چسبوندند به هم و یه پرچم ایران ساختند، زدند رو کامپیوتر ما! بامزه حالا برداشتند نشان وسطش رو هم نقاشی کردند که پرچم ایران رو کامل ساخته باشند.
حالا از این ور طرفدار های ایرانی ایتالیا رو نمیشه دلداری داد.

یکشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۹

گل همین پنج روز و شش باشد


یه گل فسقلی خریدم، فکر کنم همون قضیه ژاله (کتاب اول - درس مروبط به ژ) بشه و گله خشک بشه از بس باهاش ور رفتم و آب داده بهش.

سه‌شنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۹

در رد یا تایید تقلب

تو این چند روز یک فایلی دیدم برای پاسخ به تقلب در انتخابات پارسال در ایران که یکی از بچه های دکتری ریاضی "آقای امید نقشینه" گردآوری کرده اند. به نفسه برخورد منطقی اینچنینی که بعد از یک سال دریافته شده که بهتر است در اوقات فراغت دفن کردن هفتگی جنازه سبز ادعایی اندکی نیز به پاسخ دادن فکر کنیم، قابل تقدیر است و به قول فردوسی پور لااقل به عنوان یه همدانشگاهی از ایشون کمال تشکر رو دارم. 
اما واقعا بهتر نیست اگر متنی قرار است به عنوان مقاله ای علمی پاسخ به سوالات مطرح شده باشد، دیگر بهتر است خالی از بیانیه های سیاسی باشد. اما بعد، فقط در مورد بحث های علمی که در آن مطرح کرده اید صحبت میکنیم، در مورد تست بنفورد، چون به همان نتایج قبلی استناد کرده بودید و کاری جدیدی نبود، بحثی لازم نیست، درست است که این تست تنها احتمال وجود تقلب را بیان میکند و کسی شکی در آن ندارد، اما بهتر است بیان شود که این تست در مورد انتخابات پارسال احتمال عددسازی برابر 99 درصد، کاملا شک برانگیز است، در حالی که همین تست در مورد انتخابات ریاست جمهوری قبلی نیز در همان مرجع انجام شده و همچنین آرای ایالت فلوریدا (همان مرجع)، میتوانید مقایسه کنید.
اما در مورد خطی بودن آمار که هنوز هم به نظرم یکی از مشکوک ترین اشتباهاتی است که پارسال صورت گرفت، (با احتساب اختلافات فراوان در گزارش های ارایه شده که اگر خاطرتان باشد در گزارش آمار تفکیکی بارها آمار از روی سایت وزارت کشور برداشته شد تا اصلاح شود به طوری که مثلا در مرحله اول یادم هست که مجموع آرا نیز حتی حدود 80 هزار رای تفاوت داشت).
یکی از منابع رفرنس داده شده در رد احتمال وجود تقلب برای نتایج خطی مطلب نت سیلور است، همان مطلبی که در همان زمان در سایت الف نیز منتشر شد.
در همان زمان نیز من در مطلبی پاسخ برای همان ادعا را نوشتم:

این روند خیالی که اگر به اینصورت آرا آمریکا اعلام میشد، یک بازی با اعداد خنده دار است. آمریکا 50 ایالت دارد، برای همین برای اینکه این ترتیب5 تایی اعلام شود (بر اساس الفبا ایالات در نظر گرفته اند) تا بتواند خطی باشد کاملا خنده دار است. برای اینکه خیلی ساده احتمال اعلام در 5 بازه برابر ترکیب 49 و 4 میشود یعنی به عبارتی 211876 حالت مختلف. خوب بدیهی است که در یکی از این حالت ها ممکن است رگرسیون خط نزدیک به یک باشد. (اما بایستی در نظر داشت که در آمریکا این حالت رخ نداده!!) خیلی هم نا معقول هم هست که عدل همین اتفاق بیافتد. تازه نکته جالب دیگه این هست که در ایران نمودار در 6 مرحله به اینصورت در آمده. اما این محقق  آمار برای این در 5 مرحله این کار را کرده چون آسانتر بوده، برای 6 مرحله وضعیت اسفبارتر هم هست، در آنصورت تعداد حالات برابر 1906884 است یا چیزی حدود 2 میلیون حالت.

این احتمال نیز خودتان بهتر در جریان هستید. اما در مورد شبیه سازی که برای اعلام نتایج انجام داده بودید، احساس نکردم جدی گفته باشید، اما انصاف داشته باشید، مرتب کردن صندوق ها و تعیین نقاط اعلام رای نزدیک آمار اعلام شده ( در صورتی که حداکثر رای هر صندوق در حدود چند هزار در برابر گام چند میلیون آمار اعلامی) خوب باید نیز بسیار شبیه هم باشند، مگر واقعا قبل از شبیه سازی انتظار دیگری داشتید؟ این کجایش شبیه سازی اعلام نتایج است؟ این دقیقا معادل همین مطلبی است که تعداد اعداد بسیار زیادی را از اول در چند استپ چنان مرتب کنیم که حتما شیب حفظ شود. که در بالا توضیح داده شده است.

البته بحث در مورد انتخابات پارسال بسیار است، اما بهتر میدانید که پاسخ را چطوری میدهند.
پ.ن : در ضمن من عادت ندارم ولی انگار کلا بعضی ها علاقه زیادی به استفاده از علامت تعجب دارند، برای اینکه حتما القا کنند که مطلب بسیار غیر واقعی، یاد خبرهای بولتن دانشگاه افتادم و البته ایضا فارس. اگر شما نیز عادت داشتید خودتان به جای همه نقطه ها علامت تعجب بگذارید.

چهارشنبه، خرداد ۱۹، ۱۳۸۹

همشهری جوان در غربت


یکی از مجلاتی که معمولا در ایران میخوندم که عمرش استثنائا طولانی است، همشهری جوان بود، فکر کنم نیاز به معرفی نداشته باشه، در مجموع چیزهای خواندنی و خوبی داره. ولی چون این مجله هیچ سایت و نسخه آنلاینی نداشت برای همین دیگه ارتباطمان از وقتی اینجا اومدیم باهاش قطع شده بود، فقط گاها چند صفحه منتخب رو به صورت pdf قرار میدادند که رفته رفته هم کم میشد، ولی همین امروز کشف شد که نسخه pdf دو سه شماره قبل رو به صورت آنلاین قرار میدند، نمیدونم از کی این کار شروع شده، ولی نباید خیلی وقت باشد، در هر حال جای بسی خوشوقتی بود برا ما و تشکر لازم شدند این بچه های همشهری جوان.
شماره هایی هم که در دسترسند از شماره 248 به این ورند، البته یه چیز دیگه هم اینکه در واقع حتی شمارههای جدید هم در سایت قرار میگیرند ولی لینک نشده اند! یعنی فقط در همان آدرس شماره جدید رو بزنید میتونید میتونید همه رو دانلود کنید، البته اگه تو ایرانید برید از همون دکه ها ابتیاع کنید.

سه‌شنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۹

عربستان که واقعا عذرشان قبول است و انتظاری ازشان نیست، لاغر میشوند موجودی حساب هایشان کم شود، رهبر لیبی هم که رسالت اش انگار مسلمان کردن مانکن های اروپایی است، مصر هم که نعوذبالله باعث رنجش همسایه عزیزش نمیتواند باشد، پاکستان و دیگر کشورهای گوگولی هم که بنده خداها باید اول اجازه بگیرند، ما هم که در ایران مشغول مدیریت جهانیم و با بزرگترین فتنه عمیق و خانمان برانداز تاریخ با ارتش تا به دندان مسلح به تجهیزات پیشرفته چون سکوت و دستبند سبز هستیم  یا در اوقات فراغتمان دامن و مانتو خانم ها را متر میکنیم. فقط یه دو میلیون انسان دو ساله که در محاصره اند، حالا بگذریم که یک طرفشان هم مثلا هم کیششان هست، حالا از یه جای دیگه دنیا که هنوز یه  ذره انسانیت سرشان میشود، همین ترکیه، چند کشتی کمک فرستاده شده  از طرف نهادهای حقوق بشری به غزه، که یه عده وحشی ریختند غارت کردند و حداقل 10 نفر رو کشتند، وسط آبهای بین المللی، یعنی همچین دنیایی شده،   

یکشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۹

درهای باز دانشگاه

یکی از مراسمات خوبی که اینجا برگزار میشه هم مراسم های "روزهای باز" یا open days هست (ترجمه درستیه؟) که کلا از مردم دعوت میکنند که بیاند و از نزدیک با کارهایی که تو دانشگاه انجام میشه آشنا بشند، همه آزمایشگاه ها هم کارهایی رو که به زبون ساده تر میشه بیان کرد برای مخاطب عام و حتی خیلی وقت ها جذاب برای بچه ها (مثل روبات ها و بازی ها و کارهای انیمیشنی و بازی) توشون ارایه میدند.
البته نمیدونم واقعا چه محرک یا موتیویشنی باعث میشه مثلا یه آدم بالای 70 سال رو ویلچر بیاد یه همچین مراسمی و به صورت پیگیر هم سوال بپرسه ولی کلا خیلی از بچه های دبیرستانی که حضور دارند به نظر خیلی بدر بخور میاد براشون، که مثلا از نزدیک با کارهای واقعی یه رشته یا گرایش از نزدیک لااقل آشنا بشند، به نظرم حتی خیلی خوبه یه همچین کارهایی رو حتی مثلا دانشگاه های آزاد تو شهرستان های کوچیک هم انجام بدند کمک میکنه به ایزوله نبودن دانشگاه از جامعه ای که توش قرار داره، و شاید حتی بتونند کمک های بهتر مالی هم برای پروزه هاشون دریافت کنند. 
اصلا اینجا خیلی از ایده ها و کارهای خوبی که انسان میبینه همیشه براش سوال میشه که چرا مثلا تو کشور خودمون همین نمیتونه پیاده شه، چرا حتی کارهای کوچیک هم اونجا اینقدر هزینه و زمان میبره؟ کافیست مثلا در جریان یه کنفرانس کوچک دانشجویی یا یه ورک شاپ ساده تو ایران یا خدای نکرده یه پروژه مرتبط با صنعت باشید تا بدونید چه قدر موانع الکی سر راه هست. به نظرم دانشگاه های آزاد اونم تو شهرستان های کوچیک که زیاد حساسیت دولتی روشون نیست شاید نمونه خوبی برای آغاز یه همچین کارهایی هستند.  

پنجشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۹

روسیه هم رفت

احمدی نژاد به نظرم کم کم باید ببینه این همه هارت و پورت این 4 سال رو از خزانه و صدقه سری دولت 8 ساله خاتمی داشت میپرداخت، از خزانه اعتماد مردمی و وضعیت پایدار و رو به سامان داخل، حالا هم که همه چیز را به باد داده، به گدایی کشورهای بیشرف گدایی اقتاده ایم که به خاطر پول بغل هر بی شرف تر از خودشان میخوابند. 
متن سخنرانی دیروز ایشان هم چیزی در مایه های گدایی توجه و نگاه از همسایه شمالی است، انگار دعوای ناموسی چاله میدانی است و دارد حق نان و نمک یادآوری میکند. که با توهین بی سابقه و البته قابل پیش بینی همراه شده. که البته خبرگزاری معظم فارس تنها بی ادبانه دیده است قضیه را.
حالا هی داد و فریاد کنید، همه نیروهاتونو جمع کنید و لوله تفنگ هاتونو هم بگیرید سمت مردم، برای خودتان تحلیل ببافید و فتنه خواب ببینید، اگر قرار بود آبی برای این مملکت گرم شود از صدقه سر همین مردمی قرار بود که به خاطر کشورشان و آینده اش طی این سال تا پای جان وایسادند.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۹

این راه بن بست بود!

اینکه توافق هسته ای جدیدی که در ایران انجام شده است، به نفع ایران بوده یا نه را به نظرم بایستی صبر کرد و تغییرات بعدی را دید. این پرونده هم اکنون در مسیر نا معقولی افتاده است که انگار همین مسیر سفره بازی شده است برای همه کشورهای درگیر بحران تا روزگاری بر سر این خوان نعمت بنشینند. قبل از این اجلاس انگار ریس جمهور ترکیه سفرش را به ایران لغو کرده بود تا شاید فشاری باشد اینبار از طرف "ترکیه" بر اینکه ایران حتما چنین توافقی را بپذیرد، تا این کشور نیز برای مدتی سهمی از این بازی داشته باشد. اینکه ایران چقدر منابع اورانیوم دارد یا نه، برای زمانی است که بحث منطقی و معقولی در پیش باشد، الان فعلا همین منابعی از اورانیوم (موجودی که ایران از قبل از انقلاب داشت) که همه تبدیل به سوخت 3.5 درصد شده بودند، فعلا پس از بازگشت (که اگر چنین روزی در تاریخ باشد) تبدیل به چیزی خواهند شد که برای ایران بی ارزش (از لحاظ مالی) و برای آنها بسیار ارزشمند (نه از این لحاظ که خیالشان راحت باشد ایران نمیتواند سراغ بمب برود) بلکه از این لحاظ که آزمایشی را که برای سنجش تاب تحمل ترتیب داده بودند حالا پاسخ خوبی برایشان داشته است، میتوانند خیالشان راحت باشد که اگر به اندازه کافی متحد باشند (یا همان تعبیر اینکه چماق به اندازه کافی دردآور باشد) از آنسو عقب نشینی های خوبی خواهند دید. 
بعضی ها هم این بازی را برد برد برای ایران خوانده اند، چیزی که پاسخ اش شاید زیاد دور نباشد، بایستی دید که پس از تحویل گرفتن تمامی سوخت و بالفرض پس دادن میله سوخت (که ابدا به هیچ دردی جر مصرف در یک نیروگاه تحقیقاتی) نخواهد خورد، چه بردی نصیب ایران خواهد شد، آیا در این شرایط وحشتناکی که علیه ایران (البته با همه تلاش های دکتر احمدی نژاد) تحریم ها متوقف خواهند شد یا با خیال راحتتری این اجماع را صورت خواهند داد. 
اما به نظر خودم روند معقول همان مسیری بود که در زمان خاتمی دنبال میشد، یعنی مسلم است که ایران نیازی به برق هسته ای ندارد اما به تکنولوزی هسته ای چرا (حتی بمب، به همان دلیلی که هند  پاکستان دارند و باعث جلوگیری از جنگ بین این دو شد، یعنی به نظرم اتفاقا به خاطر تضمین صلح، و به هزاران دلیل دیگر که اصلا به نظرم جای سوال ندارد)، همانطور که در همان زمان نیز و از زمان های قبل ایران در مسیر دسترسی به این تکنولوژی (برای مقاصد دفاعی) بوده. این چنین پروژه هایی هم نیازمند کار در فضای آرام هست نه زمانی که زیر ذره بین دنیا باشیم. زمانی هم که مشخص شده بود راهش همان حذف این تهدید ها و اعتمادسازی و درنهایت همان مسیر قبلی! اما به نظرم بایستی منتظر تاریخ ماند، و دور از ذهن هم نیست که همه این بازی ها شاید هماهنگ بوده تا ایران را واقعا در همین مسیر قرار دهند، چون چیزی که تا الان میبینیم سودی برای ایران نداشته اما چه بسیار  فوایدی که برای  آمریکا داشت، شاید چاهی بود برای پیش بینی افزایش ثروت ایران در اثر حمله به افغانستان و عراق، تا نتواند باعث رشد و قدرتمندی ایران شود، چیزی که الان به عینه در همه شاخص ها در مقایسه با دیگر کشورهای نفت خیز میتوان دید.
شاید صحنه ای که امروز احمدی نژاد زمانی که اصرار داشت در مقابل دوربین ها حتما خودش را خوشحال نشان دهد، غمگین ترین صحنه این سالهای دیپلماسی این کشور باشد، مسیری که شاید همگان از ابتدا میدانستند که بن بست است اما لجبازی بر سر اینکه حتما جناب با چشم خودش ببینید چه هزینه ای برداشت؟

یکشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۹

بی پولی

حالا خدا میگه ببین اینا چقدر درستکارند، ببین شیر خشک نداشتند به بچه شون بدند، ببین شام نخوردند، اما این پنج هزار تومنی حروم رو نخوردند، میگه، خدا به فرشته ها میگه، بابا برا اینا یه کاری بکنید، میگه به خدا میگه، غیر ممکنه نگه.
لیلا حاتمی، بی پولی

یکشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۹

ایران 1

برای عید فرصتی پیش اومده بود که مدتی دوباره ایران باشم، وقتی آدم فرصتی پیدا میکنه که یه مدت دور از جایی باشه و دوباره برگرده، شاید دیدش اندکی منصفانه تر میشه، این بار تنها ضعف ها رو پررنگ تر نمیکنه برای خودش و همه چیز رو در جای خود میبینه، دیدی که شاید وقتی خودت داخل یه جمعی هستی کمتر پیش بیاد. 
این بار ایران دیگه فقط دولت و سیستم نیست، ایران مجموعه کاملی از همه آدمها، دوستا، خیابونا، و همه و همه جاهایی که کلی خاطره دارند با خودشون. 
اما یه چیزی که خیلی تو این مدت به چشمم میومد، جو اختلافی است که انگار بین مردم همزبان من (ترک ها) و بقیه داره شدت میگیره، به عنوان کسی که سالهاست در اینجا بزرگ شدم، همیشه رگه هایی از چنین اختلافاتی رو دیدم، اما اگه منصف باشم شاید تا کنون به این شدت نبوده، انگار تو عید هم تو چند تا از این برنامه های تلویزیونی و عده ای ابله که پشت این قضایا هستند، هم آتش بیار این قضیه شدند (من یکی هیچ وقت این چیزها رو تصادفی نمیدونم!). اما چیزی که خودم دیدم بعد از بازی تراکتورسازی بود، اینجا مردم به شکل غیرعادی طرفدار یه تیم شدند که واقعا برای خودم سوال شده، بعد از بازی این هفته هم انگار تیم رو بعد از اعتراض بیرون کشیدند، همین هم بهونه‌ای شده بود که تو نود این هفنه کلی مسغره بازی در بیاورند، تا جایی که مثلا آهنگ کارتون فوتبالیست‌ها رو گذاشته بودند روی این صحنه‌ها، اصلا تو جایی نیستم که بخوام از این حرکت مثلا طرفداری کنم، ولی چیزی که برام سوال شده بود اینکه نمیدونم مثلا برای چی وقتی که همه شاهدند که این شکل طرفداری واقعا شکل نرمالی نیست، پس چرا مثلا روی یه همچین چیزی مانور داده بشه؟ و اینطوری بخواهند توهین کنند؟ واقعا از کسی چون فردوسی پور بعید میدونستم. باور کنید اینجا کاملا به شکل غیر نرمالی، طرفداری از تراکتور مسئله حیثیتی شده. چیزی که هرگز بدین شکل نبود.
سوای این، ایران همچنان همان وطنی است که همیشه میتوان برای دیدار از آن لحظه شماری کرد.   

چهارشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۹

بای ذنب ؟

به کدامین گناه ما را فیلتر فرموده اید؟
سوگندهاي خود را وسيله تقلب و خيانت در ميان خود قرار ندهيد، مبادا گامهاي ثابت (بر ايمان) متزلزل گردد
سوره نحل، آیه 94 

سه‌شنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۹

آقا داماد

- والله فعلا که هیچی، ولی با "همت مضاعف و تلاش مضاعف" قراره ان شالله امسال برای کنکور بخونند.
+ خب ان شالله مبارکه، دخترم چایی رو بیار، بفرماید.

جمعه خوب و عید پاک

آخر هفته بعد، گود فرایدی هست، اینجا من از این تاریخ هاشون تنها تعطیلی هاشون برام مهمه و مناسبت اش البته برای خودشون هم انگار زیاد مهم نیست! ولی امروز بعد از یه همفکری با این نیمه مسیحی های لب مان یک تاریخچه ای از مسیحیت برام آشکار شده که گفتم اینجا هم بنویسم. 
هفته بعد یعنی اولین جمعه بعد از بهار همان گود فرایدی هست، یعنی روزی که مسیح به صلیب کشیده شده، (چون انگار چیزی که معلومه اینه مه مسیح در یک روز جمعه به صلیب کشیده شده)، یعنی شام آخر هم یک پنجشنبه شب بوده و همون خائن مزبور همان ، آقا جودا انگار همین شب مسیح رو لو داده و با احتساب اینکه مسیح ساعت سه بعد از ظهر از دنیا رفته، بعد از سه شب نیز دوباره مسیح زنده شده، فقط مشکل اینجا بود که مردم اینجا انگار یکشنبه رو جشن میگیرند برای دوباره زنده  شدن مسیح، که با این حساب به نظر میرسه بایستی یه جای این قضیه مشکل داشته باشه چون بایستی با احتساب سه شب بایستی روز دوشنبه باشه، طبق اعتقاد این عزیزان هم انگار بعد از این تاریخ هم یه مدت تو همین زمین خودمان زندگی کرده و بعد به معراج رفته. 
البته مشکلی که برای من به وجود اومده بود این بود که از فیلم وسوسه مسیح یادم بود که انگار اختلافی بود بین آیات عظام یهودی برای حکم و اینکه کلی اینور و اونور میبردنش، با در نظر گرفتن اینها و اینکه مسیح 6 ساعت هم روی صلیب بوده و در سه ساعت آخر اون علایم رخ داده و درساعت 3 بعد از ظهر از دنیا رفته، یعنی بایستی همون صبح ساعت نه روز جمعه به صلیب کشیده شده باشه، یعنی من این اعداد روایتی این بچه ها رو کنار هم میگذاشتم، تا به یه روایت منطقی از توشون برسم که به همین شکل جمع بندی شد، فقط مونده اون قضایای تو فیلم که فکر کنم بایستی دوباره پیداش کنم باید ببینم چه شکلی این اتفاقات تو یه روز افتاده.
به هر حال هفته بعد جمعه همین مناسبته، البته من خواستم بهشون تسلیت بگم که گفتند خودشون جشن میگیرند، ما هم تبریک میگیم براشون.
پ.ن: البته در قران اشاره شده که کسی دیگر به جای مسیح به صلیب کشیده شده و مسیح زنده بود.

پنجشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۸

کتابخوان آمازون برای PC

سایت آمازون یه نسخه هم از کتاب خوان kindle رو برای دانلود برای PC  و Iphone آماده کرده، من که فعلا فقط نصب کردم ببینم چه شکلیه، ولی یک بانک کتاب بسیار خوب داره، برنامه PC رو از اینجا میشه دانلود کرد.
یادمه پارسال بعد از اتمام دوران apply یه مشکل بزرگی که جمعیت کثیری از بچه ها رو اذیت میکرد، باقیمانده پولی بود که تو این کارت های هدیه ویزا یا مستری بود که برای همین apply میخریدیم، تا جایی که خیلی ها سر این موضوع به بن بست بزرگی میرسیدند، یکی از راه حلاش همین میتونه باشه، دم عیدی برای بقیه آدم کتاب بخره، یا برای خودش،
در ضمن اومدیم که برای آمازون چیزی بنویسم، این بلاگر گفت که مفت ننویس، ما با این آمازونه رفیقیم، جالبه ها، این هم یه راه حل دیگه برای وبلاگ هایی که میخواند پول دربیارند،

کاریکاتور

سه‌شنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۸

یه روز خوب

از دیروز دارم فقط این آهنگ رو گوش میدم، واقعا شاهکاره.

تا جایی که یادمه این خاک همیشه ندا می داد
یه روز خوب میاد که هرج و مرز نیست
و توی شلوغیا به جا فحش
به هم شیرنی می دیم و زولبیا… بامیه!
همه شنگولیمو همه چی عالیه
فقط جای رفیق هامون که نیستن خالیه
خون می مونه توی رگ و آشنا
نمی شه به آسمون و آسفالت
دیگه فوواره نمی کنه، لخته نمی شه
هیچ مادری سر خاک بچه نمی ره

سایت ویکی بوک

خیلی وقت‌ها یک سایت‌هایی رو آدم خیلی مدت‌ها بعد پیدا میکنه که حسرتشونو میخوره که چرا مثلا زودتر ندیده بود. همچین سایتهایی کم هم نیستند، خلاصه‌اش امروز که کاری با Latex داشتم دوستم یک سایت عالی رو معرفی کرد. سایت ویکی بوک یک سایت با فرمت صفحات ویکی است که کلی کتاب مفید و رایگان رو میتونید اونجا پیدا کنید. ساختار سایت هم مثل ویکی پدیا است که توسط کاربران‌اش توسعه داده میشه، با این تفاوت که فقط محتواهایی رو که خودتون تولید کردید یا دسترسی دارید رو میتونید تغییر بدید، میتونید خودتون یک کتاب رو هم با همکاری بقیه شروع کنید وکلی چیزای که اگه باهاش کار کنید دستتون میاد. ولی عجالتا میتونید با همون خوندن کلی کتابهای مفید و رایگانی هم که توش هست شروع کنید. به عنوان مثال اینجا یه کتاب و منبع کامل در مورد Latex میتونید پیدا کنید. 

یکشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۸

مجلس بعد از بررسی فیلم حمله لباس شخصی ها و پلیس به خوابگاه، فرموده که مطلب جدیدی نداشته، (منبع).
فیلم های کشته شدن با گلوله و زیر گرفتن شدن و له شدن با ماشین پلیس، ترکیدن با بمب هم که همه اش قصه است، فقط سوالی که اینجا پیش میاد اینه که از این به بعد کی باشیم، چطوری کتک بخوریم و بمیریم، شایسته بررسی میشیم که بفهمید حرف داریم؟ شما به بزرگی خودتان ببیخشید که اینقدر تو این مدت روی همه نوع شکنجه و مرگ رو سفید کردید که راه جدیدی نمونده برا ما که براتون تکراری نباشه،

یکشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۸

وی علاوه بر سنجش نظرات دیگران با نظرات خود، در اوقات فراغت با پرگار نیز کار میکرد.

دوشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۸

koft


منشی میل زده که مدارک شما رو داشتیم بررسی میکردیم، متوجه شدیم که دو تا تاریخ تولد با هم نمیخونه، کدومش درسته؟ چک کردم دیدم هیچ کدوم، یعنی یه همچین آدم خدای حواس جمعی هستیم ما!

جمعه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۸

ولنتاین

همین چند وقت پیش که ولنتاین بود، همه فروشگاه ها تا خرخره پر از گل رز و شکلات و همه کوفت هایی که بشه به یکی داد که یعنی یادم بودی و دوست دارم، دوست دارم برای همین برات یه گل رز  گرفتم که بدونی عاشقتم، ساده است کلا همه ابعاد و نگاه های این مردمان سرزمین دور، رسم و آیین خاصی هم ندارند، کسی هم براش مهم نیست که مثلا ریشه این قضیه یک کشیش دوستدار عشق بوده یا مناسبتی در اونور دنیا، خیلی ساده است همه چیز، کلا زندگی رو آسون میگیرند، تا جایی که حسرت همین نگاه های سطحی و خوشی هاشونو بکنی، اینجا کل قضیه یعنی یه بهونه برای لذت و خوشی بیشتر همین، زندگی رو هم در همین راستا تعریف میکنند.
البته برای ما هم این روز یعنی اینکه دوباره بفهمیم چقدر تنهاییم، بریم بشینیم رو نیمکت، جایی دورتر و خاطراتو مرور کنیم، بفهمیم کسایی که دوستشون داریم، شاید دارند به ما فکر میکنند.
برای همه کسایی که دوستشون داریم. 

جمعه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۸

قطعی اینترنت

داییم بعد از مدت ها تو skype آنلاین شده، میگه اینجا اینترنت قطع بوده، قبلا هم سر همه موقعیت ها و مناسبت ها که اینترنت رو فرتی قطع میکنند رو دیده، میگم به خاطر 22 بهمن هست، میگه نه این بار اخبار گفته که مشکل از ارتباط اینترنت جنوب هست، میگم دایی باور میکنی؟ انگار که مردد باشه بدون گفتن بله یا نه، دوباره تکرار میکنه که گفتند تو همین چند روز درستش میکنند، میگم عدل هم این چند روز میافته تو 22 بهمن؟
واقعا یه سوالی هست برام، چرا علت واقعی رو مثلا رک نمی گند؟ چه اشکالی داره میتونند بگنند به هزار تا دلیل که مثلا افراد برای ارتباط با بیگانگان و جاسوسی استفاده میکنند، عمدا زدیم اینترنت رو قطع کردیم، یا مثلا اس ام اس رو، واقعا این دروغ های زیاد و معمولی هم که میگند جامعه رو کاملا بی اعتماد نمیکنه؟ علمای جامعه شناس اینها خطرناک نیستند؟ چرا میخوایم با گفتن دروغ هایی که دیگه کسی تردیدی درشون نداره همین یک چند نفری هم که هنوز اعتمادی هر چند ناچیز دارند رو به کل به قطع امیدی ببریم. 

سه‌شنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۸

آقامون اسامه

یه مدتی که آقا محمود سرش شلوغه و نمیتونه نقش لولوی مسلمون رو بازی کنه برای همین انگار لازم شده دوباره این آقامون اسامه از تو غارش یه سر بیاد بیرون و پیغام بده.

 عکس سمت راست هم مربوط به توپولوفی که اینبار مسافراشو یه سفر به اون دنیا برد و برگردوند.

یکشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۸

سایت الف و پاسخ ها

سایت الف این روزها شروع کرده به پاسخ دادن سوال ها. البته اینکه چرا این کار را الان شروع کرده اند کاملا واضح است. چون الان دیگر اگر کسی شکی در تقلب در انتخابات داشت تقریبا یقین حاصل کرده. به همین دلیل کسی حوصله پاسخ دادن به سوالاتشان را ندارد. اما همین امروز که چند تا از این جواب ها را میدیدم خنده ام گرفت. یادتان باشد همان موقع یکی از موارد مشکوک منحنی آرا بین موسوی و احمدی نژاد بود که کاملا روندی خطی داشت (با رگرسیون بالای 98 درصد) حالا خیلی جالبه پاسخی که برای این مسئله نوشته اند تنها فکر کنم میتواند کسی رو قانع کند که دیپلم نگرفته باشد (البته در آن هم تردید هست)
برای پاسخ به مطلبی از محقق بزرگ و فیلسوف ارجمندی رفرنس داده شده، پاسخ به این شکل است:
http://alef.ir/1388/content/view/47955

این مساله تا چه اندازه واقعا قابل توجه است. اجازه بدهید بر تجاربمان متمرکز شویم. فرض کنید که نتایج انتخابات نوامبر ایالات متحده بین باراک اوباما و جان مک‌کین به همان ترتیب انتخابات ایران در شش مرتبه اعلام شود. فرض کنید که این نتایج به ترتیب الفبایی ایالت‌های مختلف اعلام شود.
دفعه اول: نتایج آلاباما تا ایلینوی گزارش می‌شود. این مرحله 33 درصد آرا را شامل می‌شود.
دفعه دوم: نتایج ایندیانا تا میسیسیپی اعلام می‌شود. 17 درصد دیگر
دفعه دوم: نتایج میسوری تا کارولینای شمالی اعلام می‌شود. 19 درصد دیگر
دفعه دوم: نتایج داکوتای شمالی تا پنسیلوانیا اعلام می‌شود. 10 درصد دیگر
دفعه دوم: نتایج یوتا تا ویومینگ اعلام می‌شود. 9 درصد باقیمانده
اگر نتایج به این ترتیب اعلام شود، شکل زیر را برای کل آرای رقابت اوباما - مک کین خواهیم داشت. R2 = 0.996 
این روند تخیلی که اگر به اینصورت آرا آمریکا اعلام میشد، یک بازی با اعداد خنده دار است. آمریکا 50 ایالت دارد، برای همین برای اینکه این ترتیب5 تایی اعلام شود (بر اساس الفبا ایالات در نظر گرفته اند) تا بتواند خطی باشد کاملا خنده دار است. برای اینکه خیلی ساده احتمال اعلام در 5 بازه برابر ترکیب 49 و 4 میشود یعنی به عبارتی 211876 حالت مختلف. خوب بدیهی است که در یکی از این حالت ها ممکن است رگرسیون خط نزدیک به یک باشد. (اما بایستی در نظر داشت که در آمریکا این حالت رخ نداده!!) خیلی هم نا معقول هم هست که عدل همین اتفاق بیافتد. تازه نکته جالب دیگه این هست که در ایران نمودار در 6 مرحله به اینصورت در آمده. اما این محقق واستاد بزرگ آمار برای این در 5 مرحله این کار را کرده چون آسانتر بوده، برای 6 مرحله وضعیت اسفبارتر هم هست، در آنصورت تعداد حالات برابر 1906884 است یا چیزی حدود 2 میلیون حالت.
همین بازی سر تست بنفورد را هم در آورده اند. واقعا اینها فکر میکنند یه عده گاو میاند اینا رو میخونند البته بعدش هم کاملا قانع میشوند. سایت الف چیزی شبیه وبلاگ معظم آقای کمالی شده، باور کنید.

شنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۸

سوتی های خرید

رفته بودم این فروشگاه نزدیک خانه که یه خورده برای هفته جاری خرید کنم، بعد داخل فروشگاه از کنار این ویترین های لباس که رد میشدم یهو چشمم به یه پیرهن سبز خوشگل افتاد، رنگ سبزش هم مزید بر علت که سریع برداشتم. اولین چیزی که اینجا در مورد هر چیزی چک میکنم لیبل قیمتش هست که دیدم مناسب هست، همین شکلی که دو سر شونه های پیرهن رو گرفته بودم به خودم نزدیکتر کردم که دیدم آره انگار اندازه هست، همینطوری هم رفتم پیش این مسول خرید که بگم حساب کنه، داشتم توجیب ام دنبال کارتم برای پرداخت میگشتم که دختره پرسید، میخواید براش (برای اوی مونث) کادو بدید؟ (این ضمایر جدا هم خودشان نعمتی اند) دستم تو جیب بغل ام خشک شد، باورم نمیشد یه همچین سوتی عظیمی داده باشم، به آنی کل بدنم یخ زد، حقیقت رو میگفتم از خنده پخش زمین میشد. کلا ذهنم از دروغ خالی شده بود، مونده بودم چه بهونه ای بیارم، دوباره شماره پیرهن رو خواستم چک کنم، دیدم که کلا جلوی پیرهن پر از تزئینات جینگولی است،پیرهن انگار داشت بهم میخندید، واقعا چیز جلفی بود حتی برای دختر، نمیدونم چطوری ندیده بودم، دختره همین طوری معصوم داشت نگام میکرد و بدبختی دیدم دوپیرزن هم پشت سرم هرکدم میله نزدیکشونو گرفتند و انگار اونا هم خشکشون زده. به دنبال بهونه پیرهنه رو داشتم هی وارسی میکردم که دو شماره رو پیرهن بود، سریع پرسیدم این شماره ها استاندارد هستند که مطمئن باشم اندازه است؟ دختره که دنبال شماره‌ها میگشت یه آن دیدم که درصد کوفت و زهرمار استفاده شده رو نوشته و ربطی به سایز نداره، سریع از روی میز میخواستم برش دارم که متوجه نشه، که داشت توضیح میداد که اینا سایزشون با شماره نیست و همین سایز هستند... ، دیگه خودم رو جمع و جور که کردم گفتم انگار اندازه اش نباشه، اونم که ول کن نبود گفت خوب بهتره با خودش بیاید خرید، پیرزن ها هم به حرف اومده بودند و توصیه میکردند که خرید لباس خیلی مهمه، که برگشت راهنمایی کرد به همکارش که برم از اون اگه میخوام کادو بخرم، که البته اجناس ایشان به مراتب تخصص بالایی میخواست، (داخل پرانتز نمیدونم این چیزا رو چرا میارند پخش و پلا تو راهرو فروشگاه) فکر کردم از بدجنسی گفته برگشتم یه چیزی بهش بگم که دیدم هنوز داره معصومانه نگاه میکنه و بدجنسی تو نگاش نیست،  فقط میخواستم خلاص شم از اون وضعیت، گفتم نه ترجیح میدم با خودش بیام سورپریز نشه ولی چیزی باشه که دوست داره، بعدهم یه روزبخیر با همین لحن مسغره شون تحویل شون دادم و خلاص، داشتم دیگه در میرفتم که گفت منتظریم،
کلا تجربه سختی بود، واقعا به عمرم اینطوری سوتی نداده بودم، بماند که فکر کنم نهایتا دختره خودش هم متوجه شده بود.

سه‌شنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۸

بعد از مدت ها یه میل از یکی از فامیل های دانشجوی ارشد دریافت کردم (سال سوم ارشد) که توش نوشته زمینه کاری من در ارشد مثلا فلان ادوات نوری است، لطفا برای من چند مقاله "خوب" دانلود کن و بفرست، حالا امروز هم یه دوست دیگری هم که اقلا هم رشته ای هم نیستیم، تو "چت" با عجله درباره عنوان پروژه درسی ارشد پیشنهاد میخواهد.
نکنید آقا جان، نکنید؛ نمی دانم انگار زمان ابوعلی سیناست، که کلهم یکی دو کتاب نیمه علمی وجود دارد؛ مثلا من برگردم بگویم، کتاب شرحی بر علوم، صفحه 41، پاراگراف دوم راجع به این مسئله است، برمیخورد هم بهتان حتی، مملکته واقعا آیا؟

دوشنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۸

سیاست دینی یا دین سیاسی؟

همه فکر کنم تا حالا خبر عدم صلاحیت مرجعیت آیت الله صانعی را شاید دیگر شنیده باشند که از طرف جامعه مدرسین حوزه صادر شده است. حال کاری با این که این نامه را تنها آقای یزدی نوشته است یا با نظر غالب افراد عضو، اصلا مهم نیست، بیانیه ای است که پای نهادی از حوزه زیر آن است.
اما اینکه مثلا تا چه حد معتبر است، اصلا مهم نیست که به نظرم اتفاقا روند معکوسی خواهد داشت! کافیست اتفاقا که مردم کنجکاو شوند تا علت صور چنین بیانیه ای را بدانند.
اما نکته ای که نباید فراموش کردن تاثیر این بازی سیاسی جلوه دادن مسئله روحانیت و مذهب است. چیزی که آیت الله منتظری از آن به عنوان به ابتذال کشاندن مرجعیت شیعه یاد میکرد.
خب همین را داشته باشید، حالا طریق بالا رفتن یا طی مدارج در چنین شرایطی چیست؟ امام جمعه مشهد کسی است که تازه گی بسیار بر زبان افتاده است که البته به دلیل جهت گیری های سیاسی ایشان بوده که در نهایت هم در راهپیمایی بخشی از جامعه را بزغاله گوساله خوانده. اما جالب است که همین جهت گیری های سیاسی امروزه مدارج فقیهان را انگار میسازد.
اگر در گوگل عبارت "احمد علم الهدی" را جستجو کنید تنها رکوردهایی از ژانویه 2005 دارد. که در همه اینها عنوان ایشان حجت الاسلام عنوان شده است (خبرگزاری ایسنا)

حال همین روند در سال های هم ادامه داشته. اما نکته جالب سال 2009 است. با نگاه به نتایج ماه آوریل (دو ماه به انتخابات) ایشان همچنان "حجت الاسلام" و در برخی موارد "حجت الاسلام والمسلمین" هستند. اما نتایج ماه بعدی (می 2009- یک ماه به انتخابات)، انگار روندی جدید آغاز شده که در برخی خبرها "آیت الله" خطاب میشوند.

پس از این دوران ایشان دیگر کاملا آیت الله میشوند و در همه خبرها با این عنوان اخبار ذکر میشود.
حال همین روند را برای آیت الله صانعی تکرار کنید، نتایج شگفت آور است!!! که ایشان چطور در بحبوحه انتخابات از مقام آیت الله العظمی (خبر ایرنا - تاریخ 29 اردیبهشت - 23 روز به انتخابات) به عبارت "آیت الله" در تاریخ 6 مرداد میرسد (همان خبرگذاری) و "یوسف صانعی که توسط اصلاح طلبان مرج تقلید خوانده میشود" (خبر ایرنا - 11 مرداد - ساعت 10:10)، البته همان روز در ساعت 3 بعد از ظهر همان خبرگزاری همچنان "آیت الله" بدون عنوان عظمی باقی میمانند (که البته مطلبی است که احتمالا از قبل آماده شده). بعد از این تاریخ ایشان ناگهان دیگر "صانعی" یا "شیخ یوسف" شده است. (همان خبرگزاری ).
حال همین مسئله برای همه اشخاص دیگر نیز صادق است. این واقعا به ابتذال کشاندن اعتقادات مردم نیست؟ چه شده است؟ چرا کسی وقتی اعتراض میکند، از نظر علمی سقوط میکند و وقتی طرف دولت را میگیرد، مراتب علمی اش افزایش مییابد؟


پ.ن: برای همه افراد دیگر نیز میتوانید همین روش را تکرار کنید، فقط دقت داشته باشید که ایرنای ابله تاریخ میلادی اش را به صورت استاندارد نمی نویسد برای همین در نتایج گوگل جای ماه و روز برعکس است.

جمعه، دی ۱۱، ۱۳۸۸

بیانیه مهندس میرحسین موسوی بعد از حوادث عاشورا

از اینجا یا اینجا و یا اینجا

حرمت‌ها

ای کاش خون انسان‌ها نیز حرمت داشت، اندازه پاره شدن عکس، کاش صداقت نیز حریمی داشت و داستان سرایی در رسانه اینقدر اسان نبود، کاش روایت‌هایمان آنقدر صادقانه بود و دروغ و دغل بازی را شکستن این حریم‌ها میدانستیم.
چه آسان دروغ سکه رایج این سرزمین شد، چه آسان ریختن خون بیگناهانی که برای عزاداری جمع شدهاند حرمت‌اش را از دست داد، آخر گیرم که دستور آمده که به صفوف شان حمله شود، تا نتوانند تجمعی تشکیل دهند، خود انسان‌ها را چه میشود؟ چه میشود که انسان بتواند چشمش را ببندد به حرمت ماه حرام و روز عاشورا،  به حرمت صداقت و خون انسان. نگاه نکند که تفنگی که به دستانش داده‌اند به کدامین سمت نشانه رفته و فقط ماشه‌اش را بچکاند؟ روبرویش را نبیند و وحشیانه سوی مردم و انسان‌ها براند و نبیند صدای ضجه‌های افرادی که زیر چرخ‌های ماشینش استخوان‌هایش خرد میشود. گیرم که دستور باشد که بروی و بایستی رو درروی مردمت.
کسی ناظر نیست؟ دیروز بچه ها میگفتند که هنوز خون کف خیابان‌ها پاک نشده بود، وقتی مشتی رند بی خبر را به سیم خریدند یا به دروغ و دغل فریفتند تا در سنگفرش همین خیابان‌ها برای پس گرفتن حرمت ها بیایند، کسی از این جماعت فرصتی نیافت تا لحظه ای از شعار جلوی دوربین‌ها سر خم کند و زیر پایش هنوز خون های گرم روی آسفالت خیابان را ببیند؟ ما را چه میشود؟  کسی از این قوم شب عاشورا، زیارت این روزها را نخوانده بود، "امتاً قتلتک و امتاً ظلمتک و امتاً سمعت و راضیاً به"، لختی اندیشیدند تا بدانند مصداق این 4 عبارت نباشند، به پاس کدام حرمت آمده‌اند؟ حرمت خون گرم روی کف آسفالت سرد خیابان نبود که زیر پایشان مانده بود؟
گیرم که شب‌ها، شب‌های یلدایی زمستان باشد، طولانی وسرد، آفتاب خواهد زد. روایت‌های این روز