سه‌شنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۶

از عاشوراهای ما

این متن مال پارسال هست ، اگر خواستید بخوانید لطفا کامل بخوانید !

شب تاسوعا ست . همه هیات ها دور مسجد جامع شهر جمع شده اند . ساعتی است که شب از نیمه گذشته . اینجا رسم است که هر محله ای برای خودش هیاتی جدا دارد. صدای وحشتناک این همه طبل و سنج که با هم قاطی شده اند . و مردمانی که با صدایی گرفته از فریادهای چند شب گذشته ، با حرکت دادن چوب هایی که انتهای شان قرمز رنگ شده و بعد از ممنوعیت قمه جای آن را گرفته است  ، شاه حسین فریاد میکنند . باورت میشود که فردا عاشورا ست . برای امام هم انگار امسال هم چاره ای نمانده .

خانم ها هم در گروه های چند نفره مشغول تماشا و صحبت اند . همگی با چادر های سیاه صورتشان را پوشیده اند ، چند تایی هم دخترهای جوان هستند که مشغول تماشا اغلب لبخند به لب دارند . کسی ناراحت نیست ، لااقل چهره افراد که این را میگوید . نمیدانم معمول است که میگویند اگر خانم ها برای تماشا نیایند کسی این طوری از ته دل برای امامش عزاداری نمی کند . ولی باورت نمیشود .

عاشورا نیز همین هیات ها هستند که در شهر میگردند و به مسجد ها و یا خانه هایی که نذری دارند و دعوتشان کرده اند میروند . اغلب پیر مردها هم که نمی توانند با هیات ها بگردند در همین مسجد ها مینشینند . تقریبا هر محله ای برای خودش مسجد دارد ، غیر از چند مسجد بزرگ که مشترک همه شهر حساب میشوند .

روضه خوان ها را هم معمولا از شهر دیگری می آورند، نمی دانم انگار در شهر خودمان کسی بلد نیستند روضه بخوانند  ،یکی از محله ها روضه خوان جوانی را آورده است که بسیار تعریف میکنند . یک و نیم میلیون پول گرفته است برای سه روز . البته وضع بقیه محله ها هم بهتر نیست ، همگی به نسبت خودشان . کمتر از سیصد تومان را که من نشنیده ام .

چون قرار است که دیگر کسی قمه نزند ، با هر کدام از این هیات ها یک نفر از افراد نیروی انتظامی هم هست که مراقب سلامتی افراد باشد . این به نظرم مظلوم ترین فرد در هیات هست . همه به چشم شمر به این آدم نگاه میکنند . انگار که قرار است با قمه زدن سر این آدم شکافته شود . ولی به خیال همه این چیز ها سرش را انداخته پایین و برای خودش سینه میزند !

ظهر که میشود ، همه هیات را صحیح و سالم در مسجد تحویل میدهد ، یعنی اینکه هیچکدام ازاین ها خلاف مقررات رفتار نکرده ، آخوند هم برایشان دعا میکند و از آنها میخواهد که در واحدهای مستقر در مسجد خونشان را اهدا کنند . چند سال پیش شنیده بودم که چون در روز عاشورا مقدار خونی که اهدا میشود ، خیلی زیاد است عملا خیلی از این خون های اهدایی به دردی نمی خورد .

همه با عجله از مسجد خارج میشوند و خیلی ها هنگام بیرون رفتن به افسر نیروی انتظامی میفهمانند که میروند که قمه بزنند ، ... میخندد ..

از همان دیشب هم جایش تعیین شده بود . هر سال همین وضع هست . همه با عجله انگار به دنبال کامل کردن فریضه شان به سرعت خود را به مکانی که آماده شده میرسانند . قمه  ها را میاورند ، دوباره افراد جمع میشوند و از پارچه های سفید کفن درست میکنند . و به نوبت قمه میزنند ...

خون از سر تا پای افراد میریزد . آنهایی که آخر مانده اند ، بیشتر ترس را میتوان در چهر شان دید . ولی به هر حال به زور طبل و سنج و فریاد هم که شده باید کار ار تما م کنند .نگاهی که به دور وبر میکنم هیچ زنی هم در بین تماشاگران نیست ، که بخواهند شجاعت و مردانگی شان را به رخشان بکشند ...

البته خیلی از این ها را همه قبول دارند که به قول معمول آدم حسابی نیستند و شاید در روزهای عادی برایشان تره هم خرد نمیکنند ، ولی اینجا کفن هایی را که تن همین ها بود را برای تبرک تکه پاره میکنند . تماشا یشان که میکنی انگار همه نورانی تر شده اند ، لحن حرف زدن شان هم تغییر کرده ، نمی دانم شاید از فردا قرار است آدم دیگری باشند .

شب شده و همه در مسجد جمع شده اند ، طبق معمول هر کس در مسجد محله خودش . البته در همین روزها در مسجد غذا شام هم داده میشود . افراد هم فقط به مسجد محل خود میتوانند بروند ، پاسال به چشم خودم دیدم که گدایی را که برای گرفتن غذا آمده بود ، داخل مسجد راه نداند و فقط غذایش را داخل کیسه فریزر کشیدند و دادند دستش که برود و فضای روحانی مسجد شان را به هم نزند .بیرون هم که سرد است ، نمی دانم اشکالش چه بود که همین غذا را داخل مسجد میدانند تا مثل بقیه باشد !  همین مسله را به بغل دستی ام تعریف میکنم ، با خنده میگوید ، این که خوب است ، این روزها خود خدا هم بخواهد ، خانه خودش برود اجازه نمی دهند .

مراسم شروع شده و روضه خوان مزبور با شور و شوق خاصی در حالی که با یک دست میکروفن را گرفته، دست دیگرش را محکم به پایش میکوبد و در حال گریه روضه میخواند . چراغ ها به جز چند چراغ روی محراب خاموشند . جمعیت با صدای بلند گریه میکنند . پیرمرد نزدیک من ، از ته دل گریه میکند ، اشک تمام پهنای صورتش را پر کرده ، میشناسمش ، به قول یکی از بچه ها نامبر وان در.. است . همیشه در مغازه مشغول دید زدن زن و بچه مردم بوده است ! سنی هم ازش گذشته ، به نظر میاید که بایستی پشیمان شده باشد و دارد آخر عمری توبه میکند .انگار که متوجه شده باشد دارم به چه فکر میکنم ، برمیگردد ، سریع سرم را بر میگردانم ، گریه اش بلند تر شده است ...

همه دارند گریه میکنند ، گریه ام نمیگیرد ،دریغ از یه قطره . نمیدانم چرا همه اش به فکر چند میلیونی هستم که روضه خان گرفته است ، حق هم دارد گریه کند . شاید من هم به جایش بودم گریه میکردم ..

روضه خان با التماس از مردم میخواهد که حتی اگر شده یک قطره اشک گریه کنند ، چون معلوم نیست تا عاشورای سال بعد و شب شام غریبان زنده بمانند یا نه ، در مورد من یکی که فایده ای ندارد ... 

اصرار هم دارد که امام زمان هم در مجلس حضور دارد . اطراف را که نگاه میکنم همه آشنا هستند ، نمی دانم شاید رفته بیرون به داد همانهایی برسد که اجازه نداده اند داخل مسجد شوند تا جمع هیات را زشت نشان ندهند .

مراسم تمام میشود و چراغ ها را روشن میکنند ،وضعیت برگشته است . دیگر خبری از آنهمه اشک و ناراحتی در چهره ها نیست . همه با بغل دستی اش گرم گرفته و برخی کاملا عادی گرم بگو بخندند . باورم نمیشود ، همه خیلی راحت ریکاور شده اند .

سفره ها را میاورند . یکی از مراسم این شب ها هم همین است که در مسجد شام میدهند لااقل یک هفته تا ده روز .  کسی را نمیتوان یافت که اگر در مسجد نبود در خانه خودش غذای کافی نداشت و مجبور بود شکم گرسنه بخوابد ، اگر هم باشند احتمالا همان دم در غذایش را داخل کیسه فریزر ریخته تحویل اش داده اند تا داخل مسجد نرود . میگویند خوردن غذای نذری صواب دارد ، البته که چرایش را کسی نمی داند ! روضه خوان هم در انتها مدام یاد آوری میکند که خرج امشب را چه کسی تقبل کرد است ، حال اگر کسی نفهمد نمی شود ؟ و برایش دعا میکنند .

نمی دانم چرا باورم نمیشود که افراد متحول شده اند و از فردا قرار است به ترتیبی دیگر زندگی کنن و نقشی نو در اندازند !

۱ نظر:

  1. سلام علیکم و رحمت الله
    برادر عزیز ،در حالی که "اسلام عزیز" در خطر است شما به تنبان امت همیشه در صحنه گیر داده اید
    حالا امت آمده است و ... علم کرده است به "اسلام عزیز" چرا ربط می دهید
    و نیز این پاچه برادر قیور نیروی انتظامی را دائم گرفتن دیگر برای چیست
    آخر تحمل هم حدی دارد
    دولت پر برکت "اسلامی عزیز" آمده برای جلوگیری از اختلات امت مذکر وموءنث مامور گذاشته است ،سر و صدای ضد انقلاب بلند شده که ،محرم را هم می خواهند "بکنند" آن هم دولتی
    شماها که تا دیروز خود به "اسلام عزیز" تجاوز می کردید حالا شٌدید دلسوز "اسلام عزیز" ما
    واقعا که پر رویی حدی دارد
    از من به شما سفارش که نکنید ،نکنید این "اسلام عزیز" ما را ،همین که ما به این "اسلام عزیز " می کنیم دیگر بس است
    والسلام علیکم و... برکات
    (سلام ،گذری به شما رسیدم دیدم مطالب جالبی دارید ودر ضمن قلمی پر توان
    گفتم حیف است نگفته شما را ترک کنم
    امید که اگر تائید شما باشد بتوانیم ارتباط بیشتری داشته باشیم
    منتظر حضور شما در خانه کوچکم "دولفی" هستم
    پایدار باشید
    بابهترین آرزوها /دولفی

    پاسخحذف

برای اینکه اولین کسی باشم که دارم کامنتهامو میخونم، بعد از خوندن منتشر میشوند. ممنون از نظرتان