جمعه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۸

ولنتاین

همین چند وقت پیش که ولنتاین بود، همه فروشگاه ها تا خرخره پر از گل رز و شکلات و همه کوفت هایی که بشه به یکی داد که یعنی یادم بودی و دوست دارم، دوست دارم برای همین برات یه گل رز  گرفتم که بدونی عاشقتم، ساده است کلا همه ابعاد و نگاه های این مردمان سرزمین دور، رسم و آیین خاصی هم ندارند، کسی هم براش مهم نیست که مثلا ریشه این قضیه یک کشیش دوستدار عشق بوده یا مناسبتی در اونور دنیا، خیلی ساده است همه چیز، کلا زندگی رو آسون میگیرند، تا جایی که حسرت همین نگاه های سطحی و خوشی هاشونو بکنی، اینجا کل قضیه یعنی یه بهونه برای لذت و خوشی بیشتر همین، زندگی رو هم در همین راستا تعریف میکنند.
البته برای ما هم این روز یعنی اینکه دوباره بفهمیم چقدر تنهاییم، بریم بشینیم رو نیمکت، جایی دورتر و خاطراتو مرور کنیم، بفهمیم کسایی که دوستشون داریم، شاید دارند به ما فکر میکنند.
برای همه کسایی که دوستشون داریم. 

۲ نظر:

  1. salam ba doki jane khodemoon
    agha bazam ke zadi too faze bad bakht bicharegiye khodet
    mage gharar nabood oonja ke rafti ye resete kplli bokoni
    khoob bokon dige!!!

    پاسخحذف
  2. Adam as tanhaish be daneshgah va lab panah mibare.....yek hamchin rozahi hata onja ham khaliye...on mogahst kea dam mifahme vagean tanhast...

    پاسخحذف

برای اینکه اولین کسی باشم که دارم کامنتهامو میخونم، بعد از خوندن منتشر میشوند. ممنون از نظرتان