چند وقتی بود که دوست ایتالیایی ام اینجا دایما ازم سوالاتی از مسلمونها میپرسید، مثلا یه بار میومد که قراره بغل کعبه بزرگترین ساختمان دنیا رو بسازند یا اینکه چرا اون نمیتونه بره تو کعبه؟ یا اینکه چرا مثلا من فقط یه بار میرم نماز، یا هر بار که میرفتم بیرون برمیگشتم میپرسید که رفتی نماز؟ منم خوب فکر میکردم که شاید براش جالب شده، تا اینکه چند روز پیش دیدم تو سلف نشسته با یه دختر محجبه تو سلف، تقریبا همه ماجراهای این مدت برام روشن شد و فهمیدم که آره انگار این بار پای یه دختر در میونه! بعد فهمیدم که این بنده خدا بدجوری انگار خاطرخواه شده ولی خوب همانطور که میشد فهمید شرط دختر خانوم همین بحث همیشگی تشرف به اسلام بوده، بعد دیگه کلا بیشتر بحث هامون تو همین جریان دور میزد. تا اینکه یه بارش گفت که من حتی یه بار هم دستش رو نگرفتمو همین رو هم با بغضی گفت که واقعا دلم براش سوخت. من هم یاد همین بحث عقد و ازدواج موقت افتادم، بهش پیشنهاد دادم که یه مبحثی داریم به اسم صیغه یا ازدواج موقت که شما اگه نظرت واقعا جدی برای آشنایی هست. بعد یه لینک هم براش فرستادم که بخونه که گفتم در اینصورت ضرورت اینکه قبلا مسلمان بشی رو نداره. حالا اینهم فرتی برداشت و همین لینک رو پست کرده به دختره، چند دقیقه نگذشته بود که دیدیم که پاسخ رو برامون خوند و اینکه کلا دختره هرچی در بضاعت اش بوده برامون نوشته که این عقیده شیعه است و اصلا چنین بحثی در سنت نداریم و اینکه ما ها چقدر دیدمون نسبت به ازدواج زشت و سطحی است. حالا اونروز هم که رفته بودیم فوتبال ببینیم همچین نگاه مسلمان در ملحدی به ما داشت که ترسیدم حتی توضیح بدم که بابا این کلا در شیعه هم ابدا مرسوم نیست.
دوشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
جالب بود
پاسخحذف