چهارشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۹

پذیرش

چقدر میل های  برای راهنمایی برای پذیرش و سوالات مرتبط زیاد شده، کلا نمیدونم به این ترتیب این اساتید بنده خدا چقدر میل از جمعیت دریافت میکنند! فقط یه بار که یکی ازم خواسته بود که رزومه اش رو ببرم بدم به استاد مربوطه در دانشگاهمان، استاده وقتی رزومه رو دید، بدون اینکه منتظر توضیحی بمونه انگار داغ دلش تازه شده باشه و سر دلسش یهو واشد، با بغض میگفت که من میدونم کشورتون شرایطش خیلی بد شده و همه تون مجبورید و اینا ولی من لبم دیگه تعدا زیادی شون ایرانی اند و ...  برای اینکه باورم بشه هم که کلا در جریان آلام هموطنان هست داشت برام وقایع یکسال اخیر رو توضیح میداد قشنگ انگار داشت روضه میخوند برای ما، که روزی چقدر میل از ایران براش میاد برای پذیرش، بیرون اومدم از اتاقش قیافه اش که یادم میافته هم دلم میسوزه براش، پیرمرد قشنگ با چشماش زل زده بود و التماس میکرد، بغض اش هم گرفته بود صداش میلرزید، واقعا موندم چی کار کردند ملت با این پیرمرد. 

بعضی از عزیزان هم سریش اند حسابی، و بعد از پاسخ به میل یه زنجیرهای از میل ها و سوالها آغاز میشه، از گرفتن پذیرش و پیدا کردن استاد و نوشتن رزومه و تقاضای ویزا و گاها سوالاتی ماوراالطبیعه که عمدتا موضوعشون در خواست پیشگویی است، آخریش یکی بود که اصلا نمیشناختم کیه، که قشنگ رک و راست پرسیده بود که شانس اش چقدر هست؟ میخوام بهش بگم یک اسکن از کف دستتون بفرستید، پاسخ بدم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

برای اینکه اولین کسی باشم که دارم کامنتهامو میخونم، بعد از خوندن منتشر میشوند. ممنون از نظرتان