تو این ماه برای یه کنفرانسی رفته بودم ریو دو ژانیرو. بعد از خود کنفرانس هم یه هفته ای بیشتر موندم که خود شهر رو بگردم. برزیل و به خصوص ریو دو ژانیرو یکی از معروفترین و زیباترین مقاصد در آمریکای جنوبی است. قبل از رفتن من خودم زیاد در مورد ریو و برزیل نمیدونستم و بعد هم کل اطلاعاتم محدود میشد به همین کشف الاسرار توسط آقا lonely planet. اما خودم تو این مدت کلی جا رو رفتم و گشتم و کلی هم عکس و اینا گرفتم. اگر عمری باشد و حوصله ای یک مفاتیح الجنان ریو میخوام تو همین جا بنویسم که بعدها شاید اگر کسی خواست بره بدردش بخورد. هر چند که از دست و زبان که برآید کز عهده وصفاش بدر آید.
بعد برای اینکه خیلی ساختار یافته برم جلو به ترتیب جاهایی رو که رفتم مینویسم ولی اصلا اولویتی یا الفبایی نیستند و صرفا ترتیب گشتن من رو میرسونه :)
مقدمه:
برزیل مدت ها مستعمره پرتغال بود و الان همه مردم این کشور به زبان پرتغالی (Portuguese) صحبت میکنند. واحد پولش همون ریال خودمون هست ولی ریال درست و حسابی (یعنی هر دلار معادل حدود 1.6 ریال برزیل) خیلی اوقات بهش دلار برزیل هم میگند (که حالا زیاد از بحث خارج نشیم). مردمانش غیر از بومیان اصلی این سرزمین که خیلی کم بایستی باشند، هم عمدتا از اجداد اروپایی هستند که زمانه جنگ جهانی به اینجا آمده اند مخصوصا آلمانی و ایتالیایی. ژاپنی هم زیاد دارند. زیان اصلی بومیانش هم انگار در همان زمان استعمارشان (از 1500 تا 1822) کلا به فنا رفته و جز انگار معدود انگشت شماری همه جا پرتغالی صحبت میکنند. و اینجا تنها کشور پرتغالی زبان قاره آمریکاست. بقیه کشورهای امریکای جنوبی هم که همه اسپانیایی صحبت میکنند. به خاطر تعداد بیشمار توریست هم خیلی از مردم مخصوصا دست فروشها انگلیسی و اسپانیایی بلدند. مخصوصا برخی از این دست فروشها شون انگلیسی رو مثل بلبلای که انگلیسی بلد هست تکلم میکنند.
یه گام مهم هم در یادگیری زبانشون جایگزین کردن "ر" یا همان "r" انگلیسی با "ه" هست. یعنی خودشون مثلا همیشه میگند "هیو" به جای "ریو". این نکته خیلی مهمه وقتی دارید آدرس خیابون و اینا میپرسید.
سیستم آموزشی شون هم تا حد زیادی شبیه ایران خودمون هست. کنکور دارند برای دانشگاه و اینکه دو نوع دانشگاه آزاد و دولتی دارند. به دانشگاه آزادشون البته میگند خصوصی. و دانشجویان دولتی شون هم حتما توضیح میدند که دانشگاه دولتی خیلی بهتر است و فیلان.
کلی کلاس زبان و اینا هم دارند. مدتی که اینجا بودم 50 درصد تبلیغات مربوط به کلاس زبان انگلیسی است و 50 درصد مابقی مربوط به دندان پزشکی و سیم کشی دندون. سیستم هم شبیه ایران تو پیاده رو ها کلی ها وایسادند و دارند تبلیغ توزیع میکنند.
خیابون های داخل شهر (داون تاون) و جاهای شلوغ هم ترافیک و بی قانون. کلا اینجا هم انگار مثل خودمون قوانین راهنمایی و رانندگی تعطیل هست. اتوبوس ها هم که کلا از هفت دولت آزادند و نقل است که حتی حق تیر هم دارند. کلا فضای باحالی داخل اتوبوس ها برپاست و خیلی وقت ها مثلا شب ها که خیابون ها خلوت هست سرعتشون با شاتل های فضایی برابری میکند. کلا مردم داخل هم کف میزنند و سر و صدا و جشن و هل هله، فضا شبیه فضای شهربازیها و این قطارهای پرنده است. خلاصه بدانید که رحم ندارند و سر راهشون باشید با آسفالت خیابان یکی میشوید.
در مورد بانوانشان و دخترانشان هم که دنیا اگاه هست و تایید میشود که خیلی ماهند :) کلا آدم زشت دیدید بدانید توریست هست.
حال از این به بعد میرسیم به جاهایی که من رفتم.
مجسمه مسیح منجی (Christ the Redemer)
این مجسمه که نماد معروف ریو است تو قله کوه ساخته شده. به عنوان نمادی از مسیحیت. مجسمه مسیح هست که دستاشو باز کرده نمادی برای پذیرش همه انسانها. ابعاد بسیار بزرگی داره که 40 متر بلندی و 30 متر عرض اش هست. حدود 60 سال پیش تو قله کوه کورکووادو ساختند و الان یکی از هفت عجایب جدید دنیاست. (برای اطلاعات مربوط به مصالح و خشت و گل ترکیبی و اینها علاقمندان به ویکی پدیا که بالا لینک شده میتونند برند).
در ضمن یه نکته دیگه هم اینکه اینجا مردم خیلی معتقدند و اکثرا مسیحی کاتولیک. یعنی برای مثال صبح تا شب که از جلوی کلیساهاشون رد بشید ملت دارند دعا و نیایش میکنند اعم از پیر و جوان. چیزی که من در اروپا اصلا ندیدم. این کلیسای بغل خانه ما هفتهای یه دو دقیقه دینگ دینگ میکند و تمام. البته به تفصیل در ادامه یه بخش برای کلیسا ها مینویسم.
بعد در مورد بزرگیاش هم میتونم بگم که این اینقدر گنده است که تقریبا از بسیاری از نقاط شهر قابل دید هست.
یکی از استایل های خز شده هم این است که ملت میرند جلوی مجسمه به همین ترتیب دست هاشونو باز میکنند و عکس میگیرند.
مجسمه مسیح منجی برفراز کوه های کورکووادو از داخل شهر
این قسمت های سفر چون ما خیلی هنوز وارد نبودیم به سیستم حمل و نقل رو با تورهای خود کنفرانس رفتیم. خود این کوه ها هم در داخل جنگلی هستند که بزرگترین جنگل محافظت شده است به اسم Tijuca. بعد مسیر هم از داخل همین جنگل هست که ما با یه جیپ طی طریق کردیم اما کلا اتوبوس و اینا هم دارد. در طی مسیر به این تور گاید آنفدر عجز و لابه کردیم که دل سنگش آب شد و نگه داشت و رفتیم جنگل رو هم دیدیم. نکته اقتصادی دیگر هم اینکه اینجا هم چانه زدن هر چند معمول نیست انگار اما جواب میدهد. فقط میپرسند کجایی هستی؟ البته همین جا خودم رو مبرا میکنم از چانه زدن و در اینجا هم عضو دیگری از هموطنان در کنفرانس زحمت رو تقبل کرده بودند.
پارک جنگلی Tijuca Forest
قیل (به سبک تورجان): اینجا بزرگترین جنگل شهری است. بسیار بزرگ هست و همین کوه های کورکووادو که مجسمه مسیح قرار دارد جزو همین مناطق هست. شبیه همه جنگل های استوایی پر از درخت و پرنده و جک و جانوار و توریست. همین جا یه آبشار خیلی زیبا هم دارد که چون اسم فارسی اش ممکن است افراد را در زمان خواندن از حالت طبیعی خارج و باعث بیماری های تکلمی کند نمیاوریم. به انگلیسی میشود Cascatinha.
ادامه دارد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برای اینکه اولین کسی باشم که دارم کامنتهامو میخونم، بعد از خوندن منتشر میشوند. ممنون از نظرتان