شنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۸

استاد عزیز

این بار که رفتم ایران میخوام صاف برم پیش استادم، بگم عزیز مجبور بودم، مجبور بودم کار کنم، تو که نمی‌خواستی پول بدی از گشنگی نمیرم، چی کار باید میکردم؟ همه مدت هم آواره مسیر شرکت و دانشگاه بودم در فکر بافتن دروغی دیگر برای گرفتن مرخصی، که مبادا زمانی که اراده کردید در دسترس نباشم! حالا یکی پیدا شده بود با بقیه فرق داشت، تنوع داشت دیگر، ناراحتی برای چیست؟

پ.ن: استاد عزیزمان ما انگار ناراحت است و مدتی است که پاسخ میل هم نمی‌دهد.
پ.پ.ن: اشتباه میکردیم، پاسخ داد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

برای اینکه اولین کسی باشم که دارم کامنتهامو میخونم، بعد از خوندن منتشر میشوند. ممنون از نظرتان