از دیشب انگار جنازه پدر را در آغوش گرفته و تا خود صبح قران خوانده مبادا بخوابد و جنازه پدر را از دست اش بدزدند و نتواند برایش عزاداری کند. بعد از هزاری اجازه تشییع تا ۱۰۰ متری در خونه تو کوچه داده میشود. همان را هم تاب نمیاورند و به عکس پدر که تو دستاش گرفته بود پیشاپیش جنازه وحشیانه حمله میکنند.
تاب نیاورد و رفت
پ.ن: مرخصی آمده بود بنده خدا برای دیدار و تشییع پدر
انگار امروز نیز امنیت ملی لعنتی را هاله با عکس پدرش تهدید میکرده تا فردا نوبت که باشد.
*و کسانی که ستم کردند به زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت. شعرا -۲۲۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برای اینکه اولین کسی باشم که دارم کامنتهامو میخونم، بعد از خوندن منتشر میشوند. ممنون از نظرتان